حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف، از اساتید حوزه و دانشگاه و متخصص در زمینه عرفان و رئیس مرکز پژوهشهای اسلامی دانشگاه شریف است. آنچه می خوانید، گفتوگوی نشریه الکترونیک ساعت صفر با ایشان با موضوع «یازده قرن انتظار» است.
اجازه بدهید اولین سؤال این باشد که نسل ما و عصر ما که هزار و صد سال غیبت را پشت سر گذاشته است، چه ویژگی و خصوصیتی دارد؟ آیا کهنه شدن غیبت تا بدین حد، منجر به کهنه شدن انگیزهها و انرژیهای اولیهای که شیعیان در مواجهه با غیبت امام و ولی خود داشتهاند، نشده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ببینید، وقتی ما به دوره آغازین عصر غیبت توجه میکنیم، میبینیم در آن زمان حتی خیلی از شیعیان خوب و خالص هم اطلاعی از تولد امام زمان نداشتهاند بلکه بهتدریج، بعد از چند سال که امام سنشان بالاتر میآید و کودکی چهار، پنج ساله میشوند، کم کم امام حسن عسکری (ع) عدهای از شیعیان را دعوت میکنند و امام بعد از خود و جانشین خود را به آنها معرفی میکنند و در طول تاریخ هم، اطلاع از وجود امام زمان و تولد و نام و نشان ایشان، بهتدریج و سینه به سینه، منتقل میشود و مثل رازی بین شیعیان بوده است.
تا اینکه فشار حکومتهای ضدشیعه در طول تاریخ کم میشود و اعتقاد به وجود امام زمان و حتی اطلاع از وجود ایشان کم کم در جامعهی اسلامی و عالم تشیع ترویج میشود.
با این مقدمه، میخواهم بگویم ما در مرحلهای از تاریخ هستیم که این اطلاع از حضور و توجه به حضور ایشان به تدریج بیشتر میشود؛ چیزی که در طول تاریخ این گونه نبوده است.
اگر توجه کنید، میبینید که چه بسا در همین کشور شیعی خودمان هم، در برخی از جاهایی که دور از مراکز دینی بوده است، شاید تا 50 سال پیش هم، در بسیاری از مناطق مرزی و همجوار با مناطق که شیعیان و اهل تسنن زندگی در هم تنیده و نزدیکی دارند، اعتقاد شیعیان هم مثل بعضی از اهل تسنن بوده است. و گمان میکردند که امام زمان(عج) فرزندی از فرزندان رسول خداست که روزی متولد خواهد شد و دنیا را اصلاح خواهد کرد.
باور صحیح به مهدویت، بعد از انقلاب در حوزة فرهنگ عمومی جامعه رواج یافته و البته هنوز هم بعضی شیعیان قسمتهای جنوب شرقی و غرب کشور، همانند اهل سنت، این گونه تصور میکنند که امام زمان (عج) هنوز متولد نشده است.
شیعیان در دوره آل بویه در مرحله کوتاهی فرصت پیدا کردند که اعتقاداتشان را ترویج کنند. در دوره سلجوقیان نیز چند سالی فرصتی پیش آمد و بعد، زمان صفویه که علمای شیعه بسط ید پیدا کردند و توانستند اعتقادات شیعی را در دنیای اسلام ترویج کنند. غیر از این موارد فرصت دیگری برای علمای شیعه وجود نداشته که باورهای مذهب را در بین سطوح مختلف جامعه به خوبی تعلیم دهند. و در طول قرنها حتی تقیه میکردند و موافق با نظر عامه نظر میداند.
حتی امروزه هم خیلی افراد هستند که بسیاری از باورهای شیعی را نمیدانند. من در همین تهران هم دیدهام که عدهای از اعتقاد به رجعت خبر ندارند و نمیدانند که رجعتی در کار است و سایر ائمه میآیند و میپرسند رجعتی هم هست؟ بعد از ظهور است یا قبل از ظهور؟
با این همه، وقتی میزان آگاهی نسل و عصر خودمان را نسبت به مسئله مهدویت و امام زمان میسنجیم و مثلاً با وضع صد سال پیش مقایسه میکنیم، میتوانیم بگوییم ویژگی نسل و عصر ما این است که از وجود ایشان اطلاع داریم. و اخیراً به برکت انقلاب اسلامی و رسانهها و مؤسسات فرهنگی این توجه، رو به افزایش هم هست.
این گسترش و این مسئله مسئلهای ارزشمند است و خودش میتواند مقدمه معرفت باشد. زیرا صرف توجه به امام زمان و اطلاع از وجود ایشان (که ویژگی بارز روزگار ماست) کافی نبوده و باید این اطلاع و توجه مقدمه معرفت و شناخت حضرت باشد.
بنابراین، ممکن است عدهای این تصور را داشته باشند که مردم هزار سال پیش، خیلی امام زمان را میشناختهاند و آگاهی داشتهاند، اما این تصور غلطی است و دقیقاً برعکس آن است. ان زمان، وضع به گونهای بوده است که خیلیها در امامت امام حسن عسکری (ع) هم شک داشتهاند. و درباره امام زمان ـ اشاره کردم ـ که حتی تولد و اصل امامت ایشان فقط برای عدهای از خواص شیعه معلوم بوده است و حتی ممنوع کرده بودند که اسم ایشان برده شود تا ردی از ایشان به دست دشمنان نیفتد.
حال اگر بخواهیم همهی این هزار و یکصد سال را در یک کلمه توصیف کنیم، آن کلمه چیست؟ به عبارت دیگر مهمترین ویژگی و خصیصهی عصر غیبت چیست؟
ابتدا بگویم که با اینکه هزار و صد سال از آغاز غیبت کبرای امام زمان میگذرد، اما مسئله غیبت و عدم ارتباط شیعیان با امام، از پیش از آن شروع شده بود یعنی مشکل از زمان امام رضا (ع) به بعد جدی میشود. دسترسی شیعیان به امامان کم میشود از امام رضا که در کاخ مأمون محصور شدند، تا امام عسکری (ع) که محل زندگیشان در پادگان بوده و امکان مراوده ائمه با شیعیان بسیار محدود بوده است.
بنابراین، به جای هزار و صد سال میگویم در این بیش از هزار و صدسال، مشکل اصلی شیعیان، فاصلهای است که از امام دارند و داشتهاند. و اگر بخواهم مشکل اصلی در این بیش از هزار و صد سال را در یک کلمه خلاصه کنم، آن را در کلمه «رنج» خلاصه میکنم. این سالها سالهای رنج انسانها بوده است. زیرا اگر امام معصوم در دست رس انسان نباشد، راه هدایت روشن نیست و عبور از آن دشواریهای غیر عادی پیدا میکند. نبود امام یعنی سیطرة ظلم و فساد و تباهی یعنی تعارض زندگی با ارزشهای عالی بشری و آمال فطری انسان و اینها همه رنج است عمیقترین و عظیمترین رنجی که ممکن است بر سر انسان بیاید. و در اثر همین رنج امید بیداری و خروش انسانها میرود.
میتوان این مسئله را همان «عادت کردن به غیبت» دانست؟
باید توجه داشت که این رنج، رنجی برانگیزاننده است یا رنجی خنثی و تسلیمکننده. ممکن است در اثر توجه ما و اطلاع از وجود امام زمان (عج) رنج ما التیامی سرابگونه پیدا کند. به خاطر اینکه میدانیم امامی هست و منجیای هست که میآید و ما را نجات خواهد داد و بشر را نجات خواهد داد، زیرا امام، امام همه بشر است و رنج، رنجِ همه بشر است. ممکن است این رنج ما را التیامی دروغین بدهد.
این عادت کردن همان نوع اول رنج است. اگر امید ما بر پایه معرفت نباشد، به این امید و این انتظار و این غیبت، عادت میکنیم. اگر امید ما، امیدی سرابی باشد و رنجها را تحمل کنیم تا منجی برسد ولی ندانیم امام کیست و چه کسی به درد امام میخورد، آن وقت این رنج، در کنار آن امید ما را به انفعال و سکوت و صبر مذموم میرساند.
اما اگر امید را بر شالودههای معرفت قرار بدهمی، آن وقت آن رنج میتواند مقدمه فرار سیدن آرامش جهانی باشد.
خداوند در قرآن کریم هم آورده است که: «واخذناهم بالبأساء والضراء لعلعهم یتضرعون» خداوند این رنجها و مشکلات را در زندگی انسان جاری میکند تا انسان متوجه انحراف و کاستیهایش در شکل زندگی خود بشود. زیرا وقتی ولایت وجود نداشته باشد، ظلم و ستم و تباهی غالب میشود که در پی آن رنج است.
سؤال بعدی ما این است که اصل، غیبت است یا حضور و ظهور؟ بعد از گذشتن یازده قرن از دوران غیبت این سؤال به ذهن میرسد که بشر دچار غیبت است و وضعیت اصلی زندگی بشر غیبت امام و واسطهی فیض خداوند است. نظر شما دراین باره چیست؟
اصل مسلماً حضور است. اگر منظور، غیبت یا حضور امام زمان باشد، باید گفت که امام زمان حاضر است و به همه کارها اشراف دارد و از اوضاع و احوال شیعیان مطلع است. ایشان هستند و حضور دارند بلکه این ما هستیم که از یک جهان واقعیتر غایب هستیم.
اما چون به تعداد، این غایبان، از او که حاضر است، بیشترند، عنوان غیبت را روی او میگذاریم. ما از جهان حقیقت و معنویت غائبیم، نه حضرت ولی عصر (عج). این زندگی ماست که عادی نیست. در این عالم، این همه فرشته وجود دارد. آیا ما میبینیمشان؟ به این دلیل است که اینها در نظر ما غایبند و ما توان دیدنشان را نداریم. ما نمیتوانیم بگوییم همه چیز غایب است همة آن حقایقی که انبیا و کتب آسمانی میگویند غایب است. همه حاضر اند ما غایبیم.
در این عالم ماده، معنویت فرو باریده و کل حقیقت هستی جلوهگر شده است و لی ما هیچ کدام را نمیبینیم و از حقایق هستی و زندگی خبر نداریم، غایب حقیقی کیست؟ ما در توهم خودمان دنیای ساختهایم، محدود و مادی که امام زمان (عج) مشخص است که درون آن، جای نمیگیرد و نمیگنجد.
امام زمان (عج) حاضر است و عالم هم سر جایش هست و حاضر است اما ما هستیم که غایب و مهجور و پشت پرده ماندهایم.
این ما هستیم که هدایت و حرف ایشان را نمیتوانیم دریافت کنیم. پس مشکل در ماست که نمیتوانیم در ساحت معنوی حیات و عالم هستی حاضر باشیم.
در قرآن کریم میخوانیم که گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند، چشمهایی دارند که نمیبینند... و مسئله، فقط در بحث مهدویت و امام زمان هم نیست. مسئله، غیبت ما از بعد معنوی عالم هستی است که البته سمبول بارزش امام زمان (عج) است که لوح محفوظ و حقیقت عالم هستی ایشان است.
اراده خداوند بر این است که همهی انسانها در یک حیات معنوی حضور داشته باشند و در ساحت اصلی حیات باشند، اما متأسفانه ما غیب هستیم و دستمان حتی به سمبل و تجسم تمام معنویات هم نمیرسد، تا چه رسد به جزئیات و ظرائف عالم آن معنویات.
خیلی متشکریم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.