برنامه سلوک در سفارشنامه علامه، سید بن طاووس
ای فرزند، ای محمد، و ای کسانی که از تبار منید، و ای دیگر مردمان از اهل من و ای برادران که این نوشته را خواهید خواند - و امیدوارم خدا هر مراقبتی که در نهان و آشکار اراده فرماید به شما بیاموزد - بدانید که رفت و آمد با مردم، بیماری و دردی سهمگین است، و کاری است سخت که انسان را از یاد خدا باز میدارد، و امروز این دشواری به همانجا رسیده است که در زمان جاهلی جریان داشت. در آن روزگار مردم از اشتغال به جلالت الهی غافل بودند، و به بتان میپرداختند. پس ای فرزند، چندانکه توانی از رفت و آمد بسیار با مردم بپرهیز که من آزمودهام، و دیدهام که رفت و آمد بسیار با مردم در دین مایه بیماریهای خطرناک است، از جمله گرفتاریهای آن این است که امر به معروف و نهی از منکر گرفتار میآیی.
پس اگر از سر راستی و ادای امانت به این کارپردازی به یقین همه دشمن تو گردند، و به جای آنکه به یاد رب العالمین باشی به دشمنی با مردم مشغول خواهیشد و اگر با آنان به نفاق و مدارا پردازی، پس آنان در مقابل مولای تو، خدایان و الهه تو خواهند شد، و در پیشگاه الهی رسوا خواهی بود، چه او ترا میبیند، و میداند که در حضرت مقدس او به استهزا پرداختهای و به خلاف آنچه در دل داری تظاهر میکنی، و بدین گونه حرمت او را سبک میشماری و چنین میپنداری که آگاهی مردم به ارزش تو مهمتر است تا آگاهی حق تعالی به تو و اگر شیطان ترا مغرور کرد، و نهاد بهیمی (خوی حیوانی) و جاذبه هوا و هوس و دنیا دوستی ترا فریفت، و در دلت انداخت که تو نمیتوانی با مردم از در انکار و اختلاف در آیی، و با آنان نبرد کنی، به آنان بگوی که میتوانی آنچه میگویند نیرنگ و فریب است.
ای فرزند، چندانکه توانی از رفت و آمد بسیار با مردم بپرهیز که من آزمودهام، و دیدهام که رفت و آمد بسیار با مردم در دین مایه بیماریهای خطرناک است، از جمله گرفتاریهای آن این است که امر به معروف و نهی از منکر گرفتار میآیی.
زیرا کسانی که حرمت پروردگار ترا بشکنند، و حرمت رسول او را که جد تست پاس ندارند، و حرمت پیشوایان معظم ترا نپایند، و این بی حرمتی را با انجام کارهای ناپسندی مرتکب شوند، که حرمت مالک اولین و آخرین را و حرمت پیمبران و مرسلین را و همه عارفان را که اولیای خدا میباشند، بشکنند و هتک ناموس دین کنند، همانا حرمت ترا نیز نمیپایند، و حرمت هیچ یک از مردمی را که تو گرامی میشماری پاس نمیدارند.
شاهد بر این نکته این است که اگر در مجلسی، مقابل مردم دستار (عمامه) از سر تو برگیرند، یا از روی سبک شمردن تو و اهانت به تو چیزی را به زور از تو بستانند، هرگز از آنان غفلت نمیکنی، و چنین بهانه نمیآوری که قدرت درگیری با آنان را نداری، بلکه بسا که به بهای جان گرامی و هر چه که داری با آنان درافتی و برای انتقام از آنان هر کوششی که بتوانی بجای آوری، و از آنان به هر وسیله که باشد روی برگردانی، و عمل آنان را ناشایسته شماری، و از دیگران در مقابله با آنان یاری جویی.
پس با اینکه میدانی هتک حرمت مولای تو (فاطِرُ الخَلایِقِ و مَالِکُ المَشارِقِ وَ المَغارِب) مانند هتک حرمت تو نیست. حرمت تو در مقایسه با حرمت عظیم کبیر حق تعالی هیچ است، پس چگونه رضا میدهی که حرم تو از حرمت او بالاتر باشد، حال آنکه غرق نعمت اویی. در قبضه اختیار او مملوکی ناتوانی. آیا در حضرت مقدس او گستاخی چنین اهانتی را داری؟