دسته
جك وSMS
ستاره ها
ايرانشناسي
مهدويت
خبر گزاري مهدي فخر در شهر ستان ها
كرمان شناسي
بهترين مطالب
آموزش گام به گام تنیس
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 279321
تعداد نوشته ها : 622
تعداد نظرات : 55
Rss
طراح قالب
خانواده
زندگی آیینه ای است که در آن می نگری و خود را می یابی.
دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387



روش از شیر گرفتن کودک

بهترین روش برای از شیر گرفتن روش تدریجی است که همراه با عشق و علاقه بوده و هم برای مادر و هم برای کودک بسیار راحت تر است و بدون مشکل و در طی چند ماه اتفاق می افتد. بنابراین بعد از 2 سال کامل که کودک از شیر مادر بهره مند شده و در روز 5 وعده غذا (سه وعده غذای اصلی و 2 میان وعده) می خورد و مایعات را هم با لیوان می نوشد می توان یک تا دو وعده شیر پاستوریزه یا آب میوه را جایگزین شیر مادر نمود. در این زمان نقش مادر آن است که خود پیشنهاد شیر دادن نکند و اگر زمانی هم کودک تمایل به شیر خوردن داشت از او دریغ ننماید، به ویژه وقتی کودک بیمار باشد که فقط اشتها به خوردن شیر دارد و غذای دیگری را تحمل نمی کند.
در این روش چون از شیر گرفتن آرام آرام است مشکلات عصبی، روانی و تغییرات هورمونی مادر که در یکباره از شیر گرفتن اتفاق می افتد بوجود نمی آید و کودک نیز دچار ضربه روانی نمی شود. به این ترتیب کودک کم کم علاقه به شیر خوردن را از دست می دهد و ممکن است خودش یکباره آن را کنار بگذارد
دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387
 
 



نقش نیایش در درمان

از قدیم الایام درکنار طب رایج دنیا علوم دیگری هم به رشد وتکامل خود ادامه داده اند که در چند دهه اخیر بیشتر به آنها توجه شده است. علم پزشکی در دهه های اخیر به حدی بر روی روشهای درمان فیزیکی متمرکز شده که گاهی به نظر می رسد که جنبه های روانی و غیر فیزیکی انسان بیمار به فراموشی سپرده می شوند . ناتوانی دانش آکادمیک پزشکی در بسیاری از جنبه ها باعث شده است که توجه به این گونه علوم رونق بیشتری پیداکند.
در روزگارگذشته نقش دوگانه روحانی وپزشک را یک نفر به نام « کاهن » ، « مرد مقدس » ویا « طبیب قبیله » و... انجام می شده است، اما باگذشت زمان جدا شدن پزشکی ومذهب در واقع تخصصی شدن هرکدام ازاین مقولات، به هنگام درمان جسم، پزشکان ازبعدمعنوی بشرتقریباً غافل شدند.اقدامات صحیح بهداشتی ازوجودانسان ریشه می گیرد.وجودی که فردراازنظر جسمی، روحی ومعنوی کامل می داند. لذابرای اعمال اقدام بهداشتی صحیح باید به جنبه روحی ودرمان روح فردهم توجه بسیارداشت.
دراین فرصت قصد داریم به روشهای موازی با درمانهای معمول پزشکی درمواجهه با یکی ازبزرگترین تنشهای انسان یعنی بیماری خصوصاً بیماریهای صعب العلاج اشاره کنیم. ازجمله روشهایی که می تواندبه موازات درمانهای پزشکی معمول اثربخشی فراوان داشته باشد نیایش درمانی است که به معنای تقویت بعد روحی ومعنوی بشربه منظور دستیابی به مراتب بالاترمعنوی، روحانی وکسب عزت نفس وهدفدارشدن فعالیتهای وی است.
دانشمندان علوم رفتاری چندسطح ازنیازهای انسانی راتعریف کرده اند. ازجمله نیازهایی که درتقویت یاتحلیل بعدروانی فرد دخیل است می توان به مواردزیراشاره کرد:
نیازبه داشتن هدف درزندگی
نیازبه داشتن عشق وایثار
نیازبه ایثاروعفو
نیازبه امیدوخلاقیت
این نیازهای معنوی درسلامت و بیداری وجود دارند وتنها گاهی کمرنگ ویاپررنگ تربه نظرمی رسند.
1- نیازبه داشتن هدف درزندگی:
بیشترافرادهنگام بروزمشکل به مرورزندگی خود می پردازند وسعی دریافتن مفهومی برای زندگی خود می کنند. بنابراین جستجوجهت یافتن معناوهدف درزندگی می تواند نیروی بالقوه ای درفرد برای مبارزه با بیماری فراهم آورد.
2- نیازبه عشق وایثار:
این مسئله خصوصاً درموردافرادی که ازبیماریهای مزمن رنج می برندشایعتراست. فرآیند بدخیم بیماری باعث کاهش تماسهای انسانی پرمفهوم شده ودرنتیجه بیماراحساس دوری از خداوند خواهد کرد. این انزوا وتنهایی نوعی حالت تفاوت بادیگران ویااحساس انسان نبودن را به وجودمی آورد. آنهافکرمی کنندبرای هیچ کسی اهمیتی ندارند. بنابراین نیازدارندکه به اطمینان مجددی درموردعشق وایثاردست پیدانموده ومجالی برای دریافت عشق بیابند.
3- نیازبه امید وخلاقیت:
خلاقیت مربوط به آینده است. همه بیماران خصوصاً بیماران بدحال نیازبه امید دارند. امید برخی آرزوها را شامل می شود:
امید به بهبودی
امید به خلاصی ازدرد
امید به زندگی بعدی
امید می تواند برای انجام برخی ازکارها مانند نوشتن وشعرگفتن ویا یافتن راهی جهت جبران روابط گذشته باشد. گاهی مابه علت بی توجهی به نیازهای روحی بیمارمان،ابهام درشناخت مفاهیم اعتقادی مانندقضاوقدرورحمت خداوند،ازاینکه پاسخ مناسبی برای سوالات اونداشته باشیم،مضطرب می شویم واصلاً وارداین مباحث نمی شویم.
باانجام اقدامات ذیل می توان به نیازهای معنوی بیماران توجه کرد:
کمک به آنها درایجادوتداوم ارتباط معنی دارباخداونددرهنگام رویارویی بامشکلات وتنشها.
حمایت ازآنهادربرقراری پیوندهای مذهبی وپرستش خداوند.
کمک به آنهادربیان ویاکشف احساسات مذهبی شان.
همه انسانها فطرتاً مومن هستند، حتی اگرادعایی برمذهبی بودن نداشته باشند. بنابراین نباید تصورکردکه اگربیماری ادعای لامذهب بودن دارد،نیازهای معنوی ندارد.
مذهب واعتقادات معنوی برتمام جنبه های زندگی فرد ازقبیل عادات روزانه، رفتارهای بازدارنده وتشویق کننده، مرجعی برای اندیشیدن درمورد خود و جهان، پذیرش حیات، با معنی و مفهوم انگاشتن زندگی، تقویت اعتقادات فرد برای ارزش گذاری خود، تشویق به واقع گرایی، آماده سازی فردبرای زندگی وامیدواری موثراست.
بنابراین اگربا یک بیماردرمنزل و یا بیمارستان سرو کاردارید وازاو مراقبت می کنید، به خاطر داشته باشید که همواره حالات وروحیات معنوی اورا درتمام لحظات حمایت کنید. حتی وی را تشویق به انجام فعالیتهای مذهبی ودینی مانند خواندن نماز، دعاکردن، صدقه دادن، نذری دادن، خلوت کردن با خداو... نمایید.
درتمام لحظات بیماری (حتی دراتاق عمل) سعی کنیداشیا و وسایلی راکه ازنظراومقدس ومذهبی هستندازوی جدانسازید. این وسایل شاید درحد یک گردن بند مذهبی، یک تکه پارچه سبزمتبرک، یک کتاب دعای کوچک و... باشد.
سعی کنیددرتمام لحظات بیماری وی او را ازنظرعاطفی مورد توجه قراردهید و به اوبفهمانید که چقدردوستش دارید و برای سلامتی اونگران هستید. توصیه شده که حتی اگربیمارشما بیهوش است، بربالین وی با صدای بلند دعا بخوانید و مرتباً دستها وصورت اورا لمس کنید. مطمئن باشید تأثیرصدای شما درحین خواندن دعا ولمس و اظهارمحبت شما به بیمارحتماً ازطرف وی احساس خواهدشد.
خواندن دعا ونمازنه تنها درحین بیماری بلکه به هنگام بروزشداند و مشکلات روزمره نیزتأثیر فراوانی درافزایش سطح روحیه شما در رویارویی مشکل دارد. برقراری پیوند مذهبی باخدا و ائمه به هنگام بروزمشکلات وتنشها باعث ایجاد دلگرمی واحساس داشتن پشتوانه های قوی مذهبی می گردد ، فرد را به حل مشکل امیدوارمی کند و نسبت به نیروهای ماوراء الطبیعه معتقدتر می سازد. تقویت احساسات مذهبی موجب تقویت احساس توکل به لطف واحسان بی پایان آفریننده هستی شده وبه فرداین حس راتلقین میکند که درجهان به این بزرگی او تنها نیست وهم او که او را آفریده از وی دستگیری و مراقبت خواهد کرد واوهیچ گاه فراموش نخواهد شد.
ارتباط نزدیک با خدا وجهان معنویت به هنگام بروزمصائب وشدائد این تفکرمثبت را درهرفرد پاک وباایمانی القامی کند که هیچ اتفاقی دراین جهان بی علت وحکمت نیست هرچقدر ما ازآن آگاه نباشیم وبه راستی ازپس هرسختی آسانی است وتنها با توکل به ذات مقدسش آشوب درون انسان ازاصل گسیخته، آرام خواهد شد.

منابع

1- ایلخانی، مهناز، تسلی دهندگان، انتشارات گلبان، 1381
2- ایلخانی، مهناز، بررسی تأثیرروشهای آرامسازی برروی درد بیماران سرطان بستری دربخشهای سرطان بیمارستانهای منتخب آموزشی تهران، پایان نامه،1370
3- شفر، مارتین، فشارروانی، ترجمه: بلورچی، پروین، انتشارات پاژنگ، 1367
4- گواین، شاکتی، تجسم اخلاق، ترجمه: خوشدل، گیتی، ناشرمترجم، چاپ دوم،

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

    1387/8/15   7:23 ب.ظ 
    مشاهده : 4
 
"سپهر حیدری" روز چهارشنبه در مورد دیدار پرسپولیس تهران مقابل تیم صبا باتری قم به سوالات خبرنگار ایرنا به این شرح پاسخ داد:‌

* "شیث رضایی" می تواند مقابل پرسپولیس، بازی خوبی از خود به نمایش بگذارد؟
- شیث یکی از بهترین مدافعان فوتبال ایران است و به طور حتم می تواند در آینده یکی از ملی پوشان باشد.
با این حال مطمئن هستم که او فردا هیچ کاری مقابل ما نمی تواند انجام دهد و به احتمال فراوان از ترکیب تیم خارج خواهد شد.

* یعنی توانایی بازی 90 دقیقه ای را ندارد؟
- منظورم این نبود که او ضعیف است و نمی تواند بازی کند اما به یاد داشته باشید که فردا برای شیث روز سختی خواهد بود. طبیعی است که او نتواند با تمرکز لازم برای تیمش بازی کند.

* روز سخت از چه لحاظ؟
- شیث برای هواداران پرسپولیس بازیکن محبوبی بود اما نمی تواند به راحتی با این قضیه کنار بیاید که علیه پرسپولیس توپ بزند. در ضمن او مشکلاتی هم با بعضی از چهره های تیم ما دارد و حتم دارم که فردا حواسش بیشتر مربوط به حاشیه ها خواهد بود.

* یعنی امکان دارد مشکل خاصی رخ دهد؟
امیدوارم فردا برای شیث و پرسپولیس روز آرامی باشد. همه باید به این فکر کنند که اتفاقات گذشته مربوط به گذشته است و در زمین فوتبال باید برای نشان دادن توانایی خود تلاش کنند نه اینکه با تحرکات حاشیه ای، هم بازی را خراب کنند و هم اینکه روز پرحادثه ای را در خاطره ها باقی بگذارند.

* از این بحث بگذریم، خط دفاعی پرسپولیس هنوز هم با انتقادات زیادی مواجه است!
- فکر می کنم در بازی با مقاومت با وجود شکست، نشان دادیم که خط دفاعی ما کم کم به روزهای آرمانی نزدیک می شود. البته باید بگویم که در این چند مدت انتقادات بی رحمانه ای از ما شده است.

* یعنی ضعف مهره های دفاعی پرسپولیس در هفته های گذشته را قبول ندارید؟
- به غیر از بازی با سپاهان که همه مدافعان روز بدی را پشت سر گذاشتند، در بقیه دیدارها حداقل، معمولی بودیم اما بنا به دلایل نامعلومی ما را زیر سوال بردند.

* دریافت 19 گل برای انتقاد از مدافعان یک تیم مدعی کافی نیست؟!
- وقتی یک تیم، گل های زیادی را دریافت می کند، همه خطوط مقصر هستند و بی انصافی است که همه انگشت اتهام را فقط به سوی مدافعان نشانه روند.

* شرایط فعلی مدافعان را چطور ارزیابی می کنید؟
- تمرینات پرفشاری را برای رسیدن به آمادگی ایده‌ال پشت سر گذاشتیم. گمان می کنم مقابل تیم صبا باتری قم به همه ثابت می شود که خط دفاعی ما از انسجام لازم برخوردار شده است.

* بازی با صبا باتری قم را چگونه پیش بینی می کنید؟
- شک نکنید که بازی با شاگردان "فیروز کریمی"، یکی از سخت ترین دیدارهای ما خواهد بود. آنها بازیکنان خوبی را در ترکیب خود دارند و می توانند حرف های زیادی برابر هر حریفی داشته باشند.

* این جملات یعنی به استقبال "امتیاز از دست دادن" رفتن است؟
- منظورم این نبود، یادتان نرود که پرسپولیس قهرمان لیگ برتر است و همه حریفان با تساوی مقابل ما هم ابراز رضایت می کنند.
 

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387


"محمد نصرتی" به پرسپولیس برمی گردد 

    1387/8/15   7:19 ب.ظ 
    مشاهده : 3
 
نصرتی که در فصل گذشته، عضو ثابت خط دفاعی تیم پرسپولیس بود، در تابستان امسال به تیم النصر به سرمربیگری "لوکا بوناچیچ" ملحق شد در حالیکه "رضا عنایتی" و "مهرزاد معدنچی" هم در این باشگاه اماراتی عضویت دارند.
به گزارش ایرنا،‌ یک سایت ایرانی از دوبی گزارش داد نصرتی به خاطر آسیب دیدگی شدید پا که به تازگی بهبود یافته، حضور قابل توجهی در دیدارهای تیم النصر نداشت.
مدافع سابق تیم پرسپولیس به این سایت گفت: «خوشبختانه آسیب دیدگی ام رو به بهبود است. من شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشتم اما اکنون برای بازی و شرکت در تمرینات گروهی آماده ام.»
وی که برای همراهی تیم ملی فوتبال ایران در دیدار مقدماتی جام جهانی سال 2010 برابر تیم ملی فوتبال امارات نیز بسیار مشتاق نشان می دهد، افزود: «تا به حال تماسی از سوی مسوولان تیم ملی یا فدراسیون فوتبال با من گرفته نشده اما اگر "علی دایی" بخواهد، برای خدمت به تیم ملی فوتبال کشورم آماده ام.»
نصرتی ابراز امیدواری کرد که علی دایی، بازی های اخیر او را دیده باشد بویژه اینکه شناخت بسیار خوبی از بازیکنان کلیدی تیم امارات مثل "فیصل خلیل"، "اسماعیل مطر" و "حمدی" دارد.
عضو تیم قهرمان ایران در بازیهای آسیایی سال 2002 بوسان، ظاهرا هدفی فراتر از لیگ امارات در سر دارد و به بازی در اروپا فکر می کند.
وی گفت: «دوست دارم فوتبال را در خارج از ایران تجربه کنم. هدف فعلی ام بازی در اروپا و موفقیت در تیم ملی فوتبال ایران است. ما بازیکنانی مثل "جواد نکونام" و "مسعود شجاعی" داریم که نخست در لیگ امارات بازی کرده و سپس به اروپا منتقل شدند علاوه بر اینکه جایگاه ثابتی هم در تیم ملی دارند.»
نصرتی احتمال بازگشت به تیم سابقش، پرسپولیس را در تعطیلات زمستانی منتفی ندانسته و افزود: «اگر در لیگ برتر ایران بازی کنم، بازی هایم از سوی سرمربی تیم ملی بیشتر دیده خواهد شد اما به خاطر قراردادی که تا پایان فصل با تیم النصر دارم، کار راحتی نخواهد بود.»
مدافع تیم النصر تصریح کرد: «هنوز تصمیمی نگرفته ام اما شاید در میانه فصل تصمیم عجیبی بگیرم و به تیم پرسپولیس برگردم اگرچه همانطور که گفتم کار سختی است.»
دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387

سرپرست تیم شاهین اهواز: بدلیل مشکلات مالی به کرمانشاه نرفتیم 

    1387/8/15   7:26 ب.ظ 
    مشاهده : 4
 
فاخر حسن نژاد روز چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: مسوولان استان خوزستان به ما وعده کمک مالی داده بودند، لیکن تاکنون اقدامی نشده، ازاین رو ازاعزام تیم برای پیگیری جام حذفی ایران خودداری شد.
وی خاطرنشان کرد: وقتی مساله نرفتن به کرمانشاه را با برخی مسوولان خوزستان درمیان گذاشتیم آنان بی توجه ازکنار این مساله گذشتند.
حسن نژاد گفت: بی پولی ومشکلات مالی اکنون آینده تیم فوتبال ریشه دارشاهین اهواز رابرای ادامه مسابقات لیگ دسته اول باشگاه های ایران به خطر انداخته است .
تیم فوتبال شاهین اهواز طبق برنامه درهفته سوم مسابقات جام حذفی باشگاه های ایران روز پنجشنبه (فردا) مهمان تیم شیرین فراز کرمانشاه است.
دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387

خواص شگفت‌انگیز صلوات

صلوات

صلوات نشانه محبت به حبیب خداست .

صلوات باعث تقرب به خدا و رسول خدا می‌شود .

صلوات موجب شفاعت است .

با صلوات حاجات برآورده می‌شود .

صلوات باعث آمرزش گناهان می‌شود .

صلوات موجب عافیت و شفای امراض می‌شود .

صلوات حافظه را تقویت می‌کند .

صلوات موجب توانگری است .

صلوات موجب روشنایی قبر و قیامت است .

صلوات باعث تشریف فرمایی پیامبر به موقع مرگ است .

صلوات نور صراط است .

صلوات باعث نجات از آتش جهنم و داخل شدن در بهشت است .

 

معنای صلوات

صلوات در لغت به معنی «دعاست» و نماز را به جهت این که شامل دعا می‌شود «صلاة» می‌گویند.

اما صلوات در میان عرف مردم شامل دو چیز می‌شود:

معنای اول: سلام و درود بی‌کران خداوند و فرشتگان و کسانی که ایمان به رسول خدا آوردند، به جهت عظمت، مقام و منزلت آن حضرت صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله)  و آلش می‌فرستند .

معنای دوم: صلوات به معنای نماز است .

عده‌ای هم صلوات پروردگار عالم را به پنج معنی تقسیم می‌کنند .

1) به معنای رحمت

2) به معنای مغفرت

3) به معنای شفاء

4) به معنای تزکیه

5) به معنای کرامت

 

معنای حروف صلوات از دیدگاه علمای دین

بعضی از علمای دین حروف صلوات را به معنای خاصی به کار برده‌اند که عبارت‌اند از:

«صاد» در صلوات از «صمد» است که از اسماء خداوند است .

«لام» در صلوات از «لطیف» است که از اسماء خداوند است .

«واو» در صلوات از «واحد» است که از اسماء خداوند است .

«هاء» در صلوات از «هادی» است که از اسماء خداوند عالم است .

 

فضایل صلوات در روایات

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«هر کس صد بار بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می‌سازد.»

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:

«هیچ دعایی به آسمان نمی‌رسد مگر این که دعا کننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد.»

 

منبع:

کتاب خواص شگفت انگیز صلوات

 

 

 

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387
مهدوی  امام مهدی علیه السلام در قرآن 




امام مهدی (علیه السلام) در قرآن - 2

اشاره:
مقاله حاضر به بررسی آیاتی از قرآن کریم پرداخته است که دو فرقه شیعه و سنی در ذیل آنها روایاتی تفسیری درباره امام مهدی(ع) نقل کرده‌اند. این آیات که تعدادشان بالغ بر هشت آیه است به ترتیب از ابتدا تا انتهای قرآن به صورت ذیل بررسی شده‌اند:
ابتدا روایات تفسیری فریقین در ذیل هشت آیه که مجموعاً 44 روایت از شیعه و 65 روایت از اهل سنت می‌باشد به صورت دسته‌بندی نقل شده و سپس به بررسی مقارنه‌ای و تطبیقی این روایات از نظر محتوا و سند پرداخته شده است.
لازم به ذکر است که به دلیل اختصار از ذکر متن عربی روایات و سند آنها خودداری شده است.
در قسمت اول این مقاله پس از بیان مقدمه‌ای در زمینه تبیین موضوع و آشنایی با اصطلاحاتی چون تفسیر و تأویل، به بررسی روایات تفسیری ذیل آیه 69 سوره نساء پرداخته شد و روایاتی که در مصادر شیعی در این زمینه نقل شده است، بررسی شد. در این قسمت ابتدا روایات تفسیری سنی در ذیل آیه یاد شده، و در ادامه سایر آیات مرتبط با موعود قرآن بررسی خواهد شد.
 
روایات تفسیری اهل سنت
روایاتی که در منابع روایی اهل سنت در ذیل آیه 159 سوره نساء آمده، چهار دسته هستند:
دسته یکم، ایمان همه اهل کتاب به عیسی(ع) پس از نزول وی از آسمان: در این دسته از روایات، ضمیر «به» و «قبل موته» هر دو، به حضرت عیسی(ع) برمی‌گردد. طبق این تفسیر، حضرت عیسی(ع) هنوز زنده است و پس از فرود آمدن از آسمان در آخرالزمان، همه اهل کتاب اعم از یهودی و مسیحی به او ایمان می‌آورند. طبری در تفسیرش شانزده روایت از صحابه و تابعین نقل کرده که آیه شریفه مورد بحث را به این صورت تفسیر کرده‌اند. روایت ذیل نمونه‌ای از آنهاست:
از ابن عباس روایت شده که منظور از عبارت «قبل موته» در آیه شریفه «و إن من أهل الکتاب إلّا لیؤمننّ به قبل موته»، قبل از مرگ عیسی بن مریم(ع) است.1
دسته دوم، ایمان همه اهل کتاب به عیسی(ع) در لحظه مرگ: در این روایات، ضمیر «به» به حضرت عیسی(ع) و ضمیر «قبل موته» به اهل کتاب برمی‌گردد. بر طبق این تفسیر، همه یهودیان و مسیحیان در هنگام مرگ، با کنار رفتن پرده‌ها، حقایق را درک کرده و به حقانیت حضرت عیسی(ع) پی می‌برند، ولی ایمان در آن لحظه برای آنان هیچ ثمره‌ای ندارد. هجده روایت در تفسیر طبری از صحابه و تابعین نقل شده که آیه مذکور را چنین تفسیر کرده‌اند. یکی از این روایات چنین است:
از ابن عباس روایت شده که منظور از آیه شریفه «و إن من أهل الکتاب...» این است که: هیچ یهودی نمی‌میرد تا اینکه به عیسی(ع) ایمان بیاورد.2
دسته سوم، ایمان همه اهل کتاب به رسول خدا(ص) در لحظه مرگ: در این روایات، ضمیر «به» به رسول مکرم اسلام(ص) و ضمیر «قبل موته» به اهل کتاب برمی‌گردد. طبق این تفسیر، همه یهود و نصارا در لحظه مردن، به حقیقت نبوت رسول اکرم(ص) پی برده و ایمان می‌آورند، ولی این ایمان برای آنها سودی ندارد؛ زیرا در آن لحظه، زمان تکلیف سپری شده است. دو روایت در تفسیر طبری آمده که آیه مورد بحث را چنین تفسیر کرده‌اند.3
دسته چهارم، جمع بین روایات دسته یکم و دوم: سیوطی در الدر المنثور روایتی از شهر بن حوشب نقل کرده که مضمون آن شامل روایات دسته اول و دوم می‌باشد. طبق این روایت، یهودیان و مسیحیانی که بین دو مقطع زمانی به آسمان رفتن حضرت مسیح(ع) و فرود آمدنش از آسمان زندگی می‌کنند، در هنگام مرگشان به آن حضرت ایمان می‌آورند که این ایمان برای آنها فایده‌ای در بر ندارد، ولی آنهایی که پس از فرود آمدن عیسی(ع) از آسمان زندگی می‌کنند، در زمان حیاتشان به او ایمان می‌آورند. ترجمه این روایت به شرح ذیل است:
ابن منذر از شهر بن حوشب روایت کرده که گفت: حجاج‌ به من گفت: ای شهر آیه‌ای است از کتاب خدا که هیچ بار آن را نخواندم مگر آن که در دلم اعتراضی وارد شد و آن آیه: «و إن من أهل الکتاب إلّا لیؤمننّ به قبل موته» است؛ زیرا اسیران جنگی یهودی و مسیحی را می‌آورند من گردنشان را می‌زنم ولی نمی‌شنوم که در دم مرگ چیزی بگویند. من به حجاج گفتم: آیه را آن طور که باید برای تو توجیه نکرده‌اند. یک فرد نصرانی وقتی روحش از تنش بیرون آید، ملائکه با سیلی از پشت و از رویش می‌زنند و می‌گویند: ای خبیث! تو تا در دنیا بودی می‌پنداشتی که مسیح یا خدا و یا پسر خدا و یا خدای سوم است، در حالی که او بنده خدا و روح او و کلمه او بود؛ شخص مسیحی چون این را می‌شنود ایمان می‌آورد؛ اما در زمانی که ایمان آوردن سودی ندارد. یک فرد یهودی نیز وقتی روحش از کالبدش بیرون می‌آید، ملائکه او را از پشت و رو با لگد وسیلی می‌زنند و به او می‌گویند: ای خبیث! تو بودی که می‌پنداشتی مسیح را کشته‌ای؟ او بنده خدا و روح او بود. مرد یهودی به مسیح ایمان می‌آورد، اما در لحظه‌ای که ایمان سودی ندارد. این جریان همچنان در مورد فرد فرد یهود و نصارا جاری است تا زمان نازل شدن عیسی(ع) برسد؛ در آن زمان از اهل کتاب هر که زنده باشد و هر که مرده باشد به وی ایمان می‌آورد. حجاج پرسید: این مطلب را از کجا به دست آورده‌ای؟ گفتم: از محمد بن علی، گفت: آری، از معدنش گرفته‌ای. شهر سپس اضافه می‌کند به خدا سوگند من این جریان را جز از ام سلمه نشنیده بودم ولی برای این که جگر حجاج را بسوزانم به دروغ گفتم: من آن را از محمدبن علی شنیدم.4
بررسی تطبیقی روایات فریقین
در مورد روایات تفسیری شیعه که در ذیل آیه مورد بحث، نقل شده است باید بگوییم تنها دسته اول این روایات که مراد از آیه را حضرت عیسی(ع) می‌دانست با سیاق آیات قبل، مطابقت دارد. بنابراین، روایات دسته دوم تا پنجم که منظور از آیه شریفه را ایمان آوردن اهل کتاب به پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان(ع) و یا اقرار اولاد فاطمه به امامت امام خویش می‌دانند، نمی‌توانند به عنوان تفسیر آیه شریفه به شمار آیند؛ زیرا قبل از این آیه، سخنی غیر از حضرت عیسی(ع) در میان نیست. علامه، طباطبایی نیز معتقد است این روایات، نخواسته‌اند آیه شریفه را تفسیر کند بلکه ایمان آوردن به رسول خدا(ص) یا امیر مؤمنان(ع) را نیز مصداقی از ایمان آوردن به عیسی(ع) معرفی کرده‌اند. بنابراین غرض از این روایات، تطبیق [مصداقی بر مصداق دیگر] است و مسئله تطبیق در روایات شأن نزول، فراوان به چشم می‌خورد.5
از بین روایات تفسیری فریقین که ذیل آیه 159 سوره نساء نقل شده آنچه که در مورد امام مهدی(ع) است روایاتی است که به نازل شدن حضرت مسیح(ع) از آسمان پس از ظهور حضرت مهدی(ع) مربوط می‌شود. بنابراین، تنها دسته اول روایات فریقین یعنی آنهایی که ضمیر «به» و «قبل موته» را به حضرت عیسی(ع) برمی‌گرداند، مربوط به بحث ماست. تعداد این روایات در منابع روایی اهل سنت زیاد است چنان‌که در تفسیر طبری شانزده روایت از صحابه و تابعین در این باره ذکر شده است. اما، در تفاسیر روایی شیعه تنها یک روایت در این زمینه وجود دارد که همان روایت «شهربن حوشب» است که نقل شد.
نکته قابل ذکر این است که دسته اول روایات تفسیری اهل سنت همگی «موقوف» می‌باشند و روایت موقوف جزء روایات ضعیف برشمرده شده است؛ اما ضعف سند این روایات توسط ظهور و سیاق آیات قبل که مفاد این روایات را تأیید می‌کند، جبران می‌شود. همچنین متعدد بودن این روایات ـ چنانکه شانزده روایت در تفسیر طبری نقل شده است ـ نیز تأیید دیگری بر جبران معصوم ـ یعنی امام باقر(ع) ـ بوده و موقوف نمی‌باشد که این مطلب نیز مؤید دیگری بر جبران ضعف سند آنهاست. در مجموع می‌توان دلالت این روایات را پذیرفت و این تفسیر از آیه شریفه را ـ که حضرت عیسی(ع) هنوز زنده است و در آخرالزمان همه اهل کتاب به او ایمان خواهند آورد ـ بر سایر تفاسیر ترجیح داد.
با توجه به این که روایت «شهر بن حوشب» در منابع روایی شیعه و اهل سنت ـ هر دو ـ نقل شده است؛ اینک به بررسی مقارنه‌ای این روایت می‌پردازیم:
1. این روایت در منابع شیعه از محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) یعنی امام باقر(ع) نقل شده، در حالی که در مصادر اهل سنت از محمد بن علی بن ابی‌طالب یعنی محمد حنیفه روایت شده است. علامه طباطبایی(ره) در المیزان در این باره می‌گوید:
ظاهراً در آغاز، عبارت «ابن ابی طالب» در بین نبوده، تنها محمد بن علی بود سپس راویان احادیث در این که محمد بن علی کیست، اختلاف کرده‌اند، بعضی پنداشته‌اند محمد بن علی بن ابی طالب(ع) است و بعضی دیگر با محمد بن علی بن الحسین(ع) تطبیقش کرده‌اند.6
2. از نظر محتوایی آنچه در روایت محمد بن حنفیه آمده، اعم از روایت امام باقر(ع) است. به عبارت دیگر، روایت محمد حنفیه هم یهودیان ومسیحیان دوران قبل از فرود آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان و هم دوران پس از نزول او از آسمان را شامل می‌شود، ولی روایت امام باقر(ع) تنها شامل یهودیان و مسیحیان دوران پس از نزول عیسی(ع) از آسمان است.
3. در روایت محمدبن حنفیه، جمله «پشت سر امام مهدی(ع) نماز می‌خواند» نیامده و تنها به فرود آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان اکتفا شده است. اما، با توجه به روایات دیگری که در منابع روایی اهل سنت وجود دارد7 و در آنها به زمان فرود حضرت مسیح(ع) از آسمان در دوران ظهور حضرت مهدی(ع)تصریح شده است؛ در این روایت نیز قطعاً منظور، نازل شدن حضرت عیسی(ع) در زمان ظهور امام زمان(ع) خواهد بود. بنابراین، عدم اشاره این روایت به نماز گزاردن حضرت عیسی(ع) پشت سر امام مهدی(ع)، در این مطلب که حضرت مسیح(ع) پس از ظهور امام زمان(ع) از آسمان فرود می‌آید، خدشه‌ای وارد نمی‌کند.
به دلیل ارتباط روایات نزول حضرت عیسی(ع) با روایات ظهور امام مهدی(ع) در مبحثی جداگانه به این موضوع می‌پردازیم.

روایات نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان

روایات درباره نازل شدن حضرت عیسی(ع) در هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) هم از طرق اهل سنت و هم از طرق، شیعه زیاد و به اصطلاح «مستفیض»8 است.
در اینجا به عنوان مؤید روایات تفسیری، به تعدادی از روایات اهل سنت در این زمینه اشاره می‌کنیم:
1. در سنن ترمذی از رسول خدا(ص) روایت شده است که حضرت فرمود:
بشارت دهید، همانا امت من مانند باران است که مشخص نیست آخرش بهتر است یا اولش؛ یا مانند بوستانی است که جمع زیادی از آن بهره‌مند می‌شوند. چگونه امتی که من در ابتدا، مهدی در وسط و مسیح در انتهای آن قرار دارد هلاک می‌شود؟ لکن در این بین [افرادی] بدخوی وجود دارند که آنان از من نیستند و من از آنان نیستم.9
2. بخاری از رسول خدا روایت کرده که حضرت فرمود:
چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم در بین شما فرود آید در حالی که امام شما از خود شما باشد؟10
3. از عبدالله بن عمر روایت شده است که:
مهدی کسی است که عیسی بن مریم بر او نازل می‌شود و پشت سر او نماز می‌خواند.11
4. رسول خدا(ص) فرمود:
کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌خواند از ما است.12
5. رسول خدا(ص) فرمود:
مهدی متوجه می‌شود که عیسی(ع) فرود آمده گویی از مویش آب می‌چکد؛ آن‌گاه مهدی به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز بگزار. عیسی پاسخ می‌دهد: نماز منحصراً توسط تو برپا می‌شود پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من نماز می‌خواند؛ هنگامی که نماز اقامه شد [عیسی] می‌ایستد تا [مهدی] در جایگاه بنشیند و با او بیعت می‌کند پس از آن [عیسی] چهل سال زندگی می‌کند.13

3. آیه 158 سوره انعام

خداوند متعال می‌فرماید:
هل ینظرون إلّا أن تأتیهم الملئکه أو یأتی ربّک أو یأتی بعض آیات ربک یوم یأتی بعض آیات ربّک لاینفع نفساً إیمانها لم تکن امنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً، قل انتظروا إنّا منتظرون.
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند، یا پروردگارت بیاید، یا پاره‌ای از نشانه‌های پروردگارت بیاید؟ [اما] روزی که پاره‌ای از نشانه‌های پروردگارت [پدید] آید، کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی‌بخشد. بگو: «منتظر باشید که ما [هم] منتظریم».
روایات تفسیری شیعه
روایات تفسیری شیعه که ذیل آیه مورد بحث وارد شده به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:
دسته یکم، نشانه‌های قیامت: این روایات تأویل عبارت «یوم یأتی بعض ایات ربّک... خیراً» را مربوط به دوران آخرالزمان دانسته و به ذکر اشراط الساعه (نشانه‌های قیامت) پرداخته‌اند. در بعضی از این روایات فقط به طلوع خورشید از مغرب اشاره شده و در برخی دیگر نشانه‌های دیگری همچون خروج دجال و خروج جنبنده زمین نیز مطرح شده است. به عنوان نمونه در تفسیر عیاشی روایت ذیل نقل شده است:
از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده که در ذیل جمله «یوم یأتی بعض آیات ربّک لاینفع نفساً إیمانها» فرمودند: مقصود از این آیات، طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبنده زمین و دجال است که اگر انسان به گناه اصرار ورزد و عمل ایمانی به جا نیاورد و این آیه‌ها ظاهر شود، ایمانش سودی نخواهد داشت.14
دسته دوم، روز خروج قائم(ع): این روایات آیه مورد بحث را درباره امام مهدی(ع) تأویل کرده‌اند. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه دو روایت در این زمینه آورده که به نقل یکی از آنها بسنده می‌کنیم:
امام صادق(ع) درباره آیه «یوم یأتی بعض آیات ربّک...». فرمود: منظور روز خروج قائم منتظر(ع) است. سپس فرمود: ای ابا بصیر، خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبتش منتظران ظهور او و در هنگام ظهورش مطیع او هستند؛ اینان اولیای خدا هستند که برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.15
روایات تفسیری اهل سنت
محتوای روایات تفسیری اهل سنت درباره آیه مورد بحث، متضمن این مطلب است که خداوند متعال به وسیله این آیه خبر داده که ایمان آوردن شخص کافر پس از وقوع نشانه‌های قیامت (أشراط الساعه) مورد قبول نیست. البته نشانه‌های قیامت در این روایات به شکل‌های مختلفی نقل شده که در مجموع این نشانه‌ها عبارتند از: طلوع خوشید از مغرب، خروج جنبنده زمین، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دجال و نمایان شدن دود.
طبری روایات تفسیری ذیل آیه مذکور را به دو دسته تقسیم کرده است:
دسته اول، یکی از نشانه‌های قیامت: این روایات منظور از «بعض آیات» در عبارت «یوم یأتی بعض آیات... خیراً» را فقط طلوع خورشید از مغرب می‌دانند. روایات متعددی در تفسیر طبری از رسول خدا(ص) در این زمینه نقل شده است که به یکی از آنها اشاره می‌کنیم:
ابو سعید خدری از رسول خدا(ص) روایت کرده که حضرت فرمود: منظور از «یوم یأتی بعض آیات ربّک لاینفع نفسا إیمانها» طلوع خورشید از مغرب است.16
دسته دوم، نشانه‌های قیامت: این دسته از روایات، منظور از عبارت مذکور را علاوه بر طلوع خورشید از مغرب، نشانه‌های دیگری همچون خروج جنبنده زمین، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دجال و دود نیز می‌دانند. پنج روایت در این زمینه در تفسیر طبری نقل شده که به عنوان نمونه روایت زیر را نقل می‌کنیم:
ابوهریره از رسول خدا(ص) روایت کرده است که حضرت فرمود: وقتی سه نشانه، نمایان شود کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی‌بخشد. این سه نشانه عبارتند از: طلوع خورشید از مغرب، دجال و جنبنده زمین.17
در الدر المنثور نیز روایات متعددی در ذیل آیه مورد بحث نقل شده است که بسیاری از این روایات، تفسیری نیستند، اما آن روایاتی که تفسیری‌اند همچون روایات نقل شده در تفسیر طبری به دو دسته مذکور، تقسیم می‌شوند.
بررسی تطبیقی روایات فریقین
روایات تفسیری فریقین اجماع دارند که عبارت «یوم یأتی بعض آیات.. خیرا» در آیه مورد بحث، مربوط به علایم آخرالزمان است. این نشانه‌ها که در بعضی روایات، تعداد آنها به ده نشانه می‌رسد عبارتند از: ظاهر شدن دود، خروج دجال، نزول عیسی(ع)، خروج یأجوج و مأجوج، خروج جنبنده زمین، طلوع خورشید از مغرب، فرو رفتن زمین در مشرق، فرو رفتن زمین در مغرب، فرو رفتن زمین در جزیره العرب و خروج آتش از عدن (یمن).
یکی از این علایم که در روایات تفسیری فریقین به طور مکرر از آن یاد شده، خروج دجال است. احادیث خروج دجال در صحیحین نیز وارد شده است.18 «نووی» در شرح صحیح مسلم تصریح کرده که احادیث وارده در مورد دجال برای اهل حق، حجت است بدین معنا که وجود دجال قطعی و صحیح است و او شخصی است که خداوند متعال بندگانش را به وسیله او امتحان و آزمایش می‌کند؛ تا آنجا که می‌گوید: این عقیده، مذهب اهل سنت و همه محدثان و فقیهان است.19
ارتباط احادیث دجال به امام مهدی(ع) از شهادت علمای اهل سنت به تواتر احادیث مهدی(ع) و ظهور آن بزرگوار در آخرالزمان و خروج حضرت عیسی(ع) به همراه او و یاری کردن او در کشتن دجال، ظاهر می‌شود. از جمله کسانی که به این تواتر تصریح کرده‌اند، ابن حجر عسقلانی است؛ وی در کتاب فتح الباری گفته است:
نماز گزاردن عیسی(ع) پشت سر مردی از این امت در آخرالزمان و نزدیک قیام قیامت، دلالت می‌کند بر اقوال صحیحی که می‌گویند: «زمین از قیام‌کننده‌ای الهی که قیامش همراه با حجت و برهان است، خالی نمی‌ماند».20
ابن حجر همچنین در کتاب تهذیب التهذیب، مسئله تواتر اخبار مهدی(ع) از قول دیگران را چنین آورده است:
اخبار و روایات مهدی(ع) به دلیل کثرت راویانشان از محمد مصطفی(ص) به حد تواتر و استفاضه رسیده است. در این روایات آمده که مهدی(ع) از اهل بیت پیامبر است و هفت سال در زمین حکومت و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و عیسی(ع) خروج می‌کند و او را در قتل دجال یاری می‌رساند. مهدی(ع) امام این امت است و عیسی(ع) در همه دوران او پشت سر وی قرار دارد.21
آنچه که موجب ارتباط روایات تفسیری فریقین با یکدیگر می‌شود، مسئله دجال است. مسئله دجال از مسایلی است که شیعه و سنی آن را به عنوان یکی از علایم آخرالزمان بر شمرده‌اند و احادیث فراوانی در منابع فریقین وجود دارد که کشته شدن دجال را به دست حضرت عیسی(ع) پس از فرود از آسمان در آخرالزمان نسبت می‌دهند که به بعضی از این روایات در ذیل آیه 159 سوره نساء اشاره کردیم.
ظهور آیه مورد بحث نیز منافاتی با روایات نقل شده ندارد و آنها را تأیید می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج6، ص25، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
2. همان، ج6، ص26.
3. همان، ج6، ص29.
4. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان، الدر المنثور، ج2، ص241، دارالمعرفه، الطبعه الاولی‌، 1365 ق.
5. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج5، ص144، همان.
6. همان، ج5، ص154.
7. به تعدادی از این روایات در مبحث «روایات نزول عیسی» ـ که به زودی می‌آید ـ اشاره شده است.
8. روایت مستفیض آن است که تعداد روایان آن از سه نفر بیشتر باشد اما به حد تواتر نرسد.
9. سنن ترمذی، ج5، ص152، ب6 ، ح2869.
10. صحیح بخاری، ج4، ص205، کتاب بدء الخلق، باب نزول عیسی بن مریم.
11. ابن حماد، الفتن، 103؛ همچنین: ابن ابی شیبه، ج15، ص198، ح19495.
12. بیان الشافعی، ص500، ب7.
13. همان، ص497، ب7.
14. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص384، همان؛ همچنین نگاه کنید به: نورالثقلین، ج1، ص780، ح354، همان، همچنین احادیث 352، 353 و 358 نیز مشمول دسته اول روایات تفسیری شیعه می‌شوند.
15. صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه 358، ح9، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین: روایت دوم را ببینید در همان منبع، ص336، ح54.
16. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج8، ص127، ح 11055، همان احادیث 11056 تا 11074 نیز مربوط به همین دسته از روایات است.
17. همان، ج135، ح 11077. همچنین احادیث 1075، 1076، 1078 و 1079 مربوط به دسته دوم می‌باشد.
18. صحیح بخاری، ج8، ص101، کتاب الفتن، باب ذکر دجال، بیروت، دارالفکر، 1404 ق؛ نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج18، ص78ـ58، کتاب الفتن و اشراط الساعه، بیروت، دارالکتب العربی، الطبعه الثانیه، 1407ق.
19. نووی، صحیح مسلم بشرح نووی، ج18، ص58، همان.
20. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج6، ص359. بیروت، دارالفکر، الطبعه الثانیه.
21. ابن حجر عسقلانی، تهذیب‌التهذیب، ج6، ص359، بیروت، دارالفکر، الطبعه الاولی، 1404 ه‍ ق. علاوه بر این سایر علمای اهل سنت نیز عباراتی درباره تواتر احادیث مهدی(عج) دارند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
الف ـ ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقه، ج2، ص211 می‌گوید:
«احادیثی که در آن اشاره به ظهور مهدی بسیار زیاد به حد متواتر است.»
ب ـ علامه مناوی در کتاب فیض القدیر، ذیل حدیث 9245 می‌گوید: «اخبار مهدی زیاد و مشهور است به حدی که جماعتی درباره این احادیث تألیفات مستقلی دارند.»
ج ـ تفتازانی در کتاب شرح مقاصد، ج2، ص62 می‌گوید:
«از جمله اموری که ملحق به باب امامت می‌شود خروج مهدی و نزول عیسی است که این دو از علایم قیامت بوده و در این باره خبرهای صحیحی رسیده است.»
د ـ قرمانی دمشقی در کتاب اخبار الدول و آثار الاول، (ج1، ص463) می‌گوید:
«علما بر این امر اتفاق دارند که مهدی همان قیام کننده در آخرالزمان است و اخبار ظهور آن حضرت، یکدیگر را تأیید می‌کنند و روایات بر اشراق نورش تظاهر دارند.»
ه‍ ـ مبارکفوری در کتاب تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی (ذیل حدیث 2331) می‌گوید: «بدان که مشهور بین تمام مسلمانان در طول زمان‌ها این است که به طور حتم در آخرالزمان شخصی از اهل بیت ظهور خواهد کرد که دین را تأیید کرده، عدل را در میان جامعه ظاهر می‌کند و مسلمانان به دنبال او می‌روند و او بر ممالک اسلامی تسلط پیدا خواهد نمود و او مهدی نامیده می‌شود».
به همین مضامین در کلمات بزرگان دیگر از علمای اهل سنت نیز مطالبی می‌یابیم از جلمه:
و ـ شیخ منصور علی ناصف در کتاب التاج الجامع للاصول، ج5، ص310؛
ز ـ برزنجی در کتاب الاشاعه لاشراط الساعه، ص87؛
ح ـ ابن تیمیه حرانی در کتاب منهاج السنه النبویه، ج4، ص211؛
ط ـ سید احمد زینی دحلان در کتاب الفتوحات الاسلامیه، ج2، ص322؛
ی ـ ابوالاعلی مودودی در کتاب البیات، ص116؛
ک ـ ابوطیب قنوجی در کتاب الاذاعه، ص53؛
ل ـ دکتر عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی در کتاب المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحه، ص360.

ماهنامه موعود شماره 69

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387




موعود در قرآن

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء، و یجعلکم خلفاء الارض، ء اله معه الله، قلیلا ما تذکرون (1)
کیست که درمانده را زمانى که او را بخواند اجابت کند، و گرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودى با خداست؟ چه کم پند مى گیرید!

1. بررسى جایگاه و موقعیت آیه

خداوند متعال در این آیه و دو آیه قبل و بعد آن پرسشهایى درباره بعضى واقعیتهاى جهان هستى مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که کسى نمى تواند در این کارها همراه با خدا باشد، و شریک او معرفى شود.
در آیه 60 سؤال درباره خالق زمین و آسمان، نازل کننده باران و رویاننده درختان است. و رودها و کوهها را در آن قرار داد و در میان دو دریا برزخى ساخت؟
و بالاخره در آیه 64 سؤال مى کند: چه کسى است که آفرینش زمین را آغاز مى کند سپس آن را برمى گرداند؟ و چه کسى از آسمان و زمین به شما روزى مى دهد؟
حال در بین این چهار آیه، در آیه 62 سؤال درباره این است که وقتى انسان همچون غریقى در امواج دریا غوطه ور است و هیچ پناهگاهى ندارد، و از تمام اسباب قطع امید کرده است، در این حالت چه کسى است که اگر انسان او را صدا زند و از او یارى طلبد، جوابش مى دهد و او را از گرفتارى نجات مى دهد؟ آیا غیر از خدایى که خالق همه چیز و رازق همه مردم است، و همه امور از مبداو معاد تحت قدرت اوست، کسى شایسته عبودیت است!؟
این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایى رهنمون مى سازد که انسانهاى درمانده و مضطر را، در صورتى که او را بخوانند و از او یارى طلبند، اجابت کرده و از گرفتارى مى رهاند.

2. اضطرار چیست؟ مضطرکیست؟

اضطرار حالتى درونى است و زمانى به وجود مى آید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهى براى حل مشکل خود ندارد و دستش از همه راههاى طبیعى کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیله معنوى راهنمایى مى کند و به وسیله آن امید نجات پیدا مى کند. دل انسان در حالت اضطرار به گونه اى به خداوند متصل مى شود و آدمى با تمامى وجودش خدا را مى بیند و صدایش مى زند.
در روایت است که مردى خدمت امام صادق، علیه السلام، رسید و گفت: یابن رسول الله! خداوند را به همان گونه اى که هست، به من معرفى کن.
حضرت فرمودند: آیا تا به حال سوار کشتى شده اى؟
جواب داد: بله.
- آیا کشتى تو شکسته است، به گونه اى که نه کشتى دیگرى باشد و نه شناگرى که تو را نجات دهد؟
- بله.
- آیا در آن حالت قلبت به چیزى مرتبط نشده که قدرت داشته باشد تا تو را از این مهلکه نجات دهد؟
- بله.
حضرت فرمودند: این همان خدایى است که قدرت بر نجات و فریاد رسى دارد در جایى که هیچ نجات دهنده و فریاد رسى نیست. (2)
این از ویژگیهاى انسان است که هنگام گرفتارى به یاد خدا مى افتد و در همه حال او را صدا مى زند; گرچه ممکن ست بعد از رفع مشکل دوباره خدا را فراموش کند.
و اذا مس الانسان الضر دعانا بجنبه او قاعدا او قائما، فلما کشفنا عنه ضره، مر کان لم یدعنا الى ضر مسه. (3)
و هنگامى که به انسان ناراحتى برسد، ما را در حالى که به پهلو خوابیده، یا نشسته و یا ایستاده است، مى خواند. اما هنگامى که ناراحتى او را برطرف کردیم چنان مى رود، مثل اینکه هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسیده، نخوانده است.
ناسپاسان مستکبر نیز در گرفتاریها، در حالى که با اخلاص خدا را مى خوانند با خود عهد مى بندند که در صورت نجات شکرگزار خدا باشند.
حتى اذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها، جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم، دعوا الله مخلصین له الدین، لئن انحینا من هذه لنکونن من الشاکرین. فلما انجاهم اذاهم یبغون فى الارض بغیر حق. (4)
... تا اینکه زمانى که در کشتى قرار گرفتید و بادهاى ملایم آنها را حرکت داد و به آن خوشحال شدند، ناگهان طوفان شدیدى مى وزد و امواج از هر سو به طرف آنها مى آید و یقین پیدا مى کنند که در محاصره آن قرار گرفته اند، در این هنگام با اخلاص در دین، خدا را مى خوانند که اگر ما را نجات دهى از سپاسگزاران خواهیم بود.
در این حالت حتى مشرکان نیز از بتها قطع امید مى کنند و فقط به خدا پناه مى برند، هرچند که بعد از رهایى از گرفتارى دوباره به شرک رو آورند.
فاذا رکبوا فى الفلک دعواالله مخلصین له الدین، فلما نجاهم الى البر اذا هم یشرکون. (5)
هنگامى که سوار بر کشتى شوند با اخلاص در دین، خدا را مى خوانند، اما وقتى خداوند آنها را سوى خشکى نجات داد، در این هنگام مشرک مى شوند.
آرى، هنگامى که امواج بلاها و سختیها و حوادث دردناک انسان را احاطه کرد و دست او از همه جا کوتاه شد، حجابهایى که جان آنها را فرا گرفته بود کنار مى رود و با تمام وجود خدا را مى بیند و با اخلاص فراوان او را مى خواند. اما پس از رفع گرفتاریها، دوباره پرده هاى غفلت سراسر وجود انسان را فرا مى گیرد، به همین دلیل خداوند در بعضى مواقع به مردم سختیهایى مى دهد تا به درگاه او روى آورند و تضرع کنند.
و ما ارسلنا من قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون. (6)
در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید تضرع کنند.
خداوند متعال در آیه اى دیگر از قرآن پس از بیان همین نکته، کسانى را که بر اثر سختیها تربیت نشده اند توبیخ کرده و مى فرماید:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلک، فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم یتضرعون× فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعلمون. (7)
ما براى امتهاى پیش از تو پیامبرانى را فرستادیم و آنها را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید برگردند. پس چرا وقتى مجازات ما به آنها رسید برنگشتند، ولى قلبهاى آنها سخت شد و شیطان آنچه را انجام مى دادند بر ایشان زینت داد.
بنابراین رنج و سختى از عوامل مهم بازگشت به سوى خداست; اما کسى که بر اثر گناه سنگدل شود، شیطان در درون او راه مى یابد و اعمال زشت او را زینت مى دهد و راه بازگشت به سوى خدا را بر او مى بندد.

3. رابطه اضطرار و اجابت دعا

از آیه محل بحث استفاده مى شود که براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است:
1. انسان به حد اضطرار و درماندگى برسد. «امن یجیب المضطر»
2. انسان از تمام اسباب مادى نا امید شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند. « اذا دعاه »
در این حالت انسان، ارتباط قوى و محکمى با خدا پیدا مى کند و خداوند نیز دعاى او را مستجاب مى کند و گرفتارى را از او برطرف مى کند. «و یکشف السوء»
اگر مریض است، عافیت خود را به دست مى آورد.
اگر گرفتار است، رهایى مى یابد.
اگر فقیر است، بى نیاز مى شود.
اگر از گناهانش پشیمان است، توبه اش پذیرفته مى شود.
اگر هراسناک است، امنیت به دست مى آورد.
و بالاخره اگر در جامعه اى ظلم و ستم فراگیر شود، مردمى که به ضعف کشیده شده اند یار و یاورى نداشته باشند تا آنها را از این رنج و بلا نجات دهد، و تلاش و کوشش آنها براى تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همه واسطه ها، ارتباط کامل با خداوند پیدا کنند، آن وعده الهى - که همان تحقق خلافت در زمین براى مؤمنان صالح و مستضعفان روى زمین است - محقق خواهد شد.
این بخش از آیه که مى فرماید: «و یجعلکم خلفاء الارض » بیانگر خواسته مهمى است که مردم باید طالب آن باشند، و همین جمله قرینه اى است که یکى از مصادیق «سوء» چیره شدن ظالمان بر مستضعفانى است که پناهگاهى جز خدا ندارند. و لذا اگر در این حال مستضعفان با اخلاص تمام خدارا بخوانند، وعده الهى محقق مى شود و آنها وارث زمین مى گردند.
بنابراین، آیاتى که در بحثهاى گذشته بیان شد و در آنها خداوند وعده داده بود که دین الهى بر همه ادیان غلبه پیدا مى کند، و حق بر باطل پیروز مى شود، و مؤمنان صالح و مستضعفان وارث زمین مى شوند، و... زمانى محقق مى شود که مردم، خود قدم اول را بردارند و با تمام وجود براى رسیدن به این اهداف کوشا باشند.

4. مصادیق آیه محل بحث

از مصادیق بارز این آیه، مردمى هستند که با تحمل همه سختیها و گرفتاریها، زمینه حکومت جهانى حضرت مهدى، عجل الله تعالى فرجه، را فراهم مى کنند.
در روایتى از پیامبر اکرم، صلى الله علیه وآله، آمده است که:
سیکون من بعدى خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوک، و من بعد الملوک جبابرة، ثم یخرج رجل من اهل بیتى یملا الارض عدلا کما ملئت جورا. (8)
بعد از من خلفایى مى آیند، و پس از آن امیرانى مى آیند، و بعد از آن پادشاهانى مى آیند، و پس از آن جبارانى مى آیند، سپس مردى از خاندان من قیام مى کند و زمین را پر از عدل مى کند همانطور که از ظلم پر شده بود.
در حدیث دیگرى نیز چنین آمده است:
ینزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم. لم یسمع بلاء اشد منه حتى تضیق عنهم الارض الرحبة، و حتى یملاء الارض جوراو ظلما، لا یجد المؤمن ملجا یلتجى الیه من الظلم، فیبعث الله تعالى رجلا من عترتى، فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملدت ظلما و جورا. (9)
در آخرالزمان از جانب حاکمان بلاى شدیدى بر امت من نازل مى شود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ مى شود و زمین پر از ظلم و جور مى شود. مؤمنان هیچ پناهگاهى از این ظلم نمى یابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردى از خاندان مرا برمى انگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود...
در حالت عادى، مردم وقتى خواهان عدالتند که اجراى آن به نفع خودشان باشد، و در جایى که عدالت براى آنها ضرر داشته باشد، پذیراى آن نیستند. اما زمانى که با تمام وجود طعم ظلم را چشیدند، از دل و جان در همه شرایط عدالت را مى پذیرند. فراهم شدن این آمادگى نیز کار آسانى نیست.
حضرت مهدى، عجل الله تعالى فرجه الشریف، نیز در نامه خود به محمد بن عثمان، مردم را به دعا براى ظهور فرج ترغیب کرده و فرموده اند:
و اکثرواالدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم. (10)
براى تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چون همین دعا موجب فرج شماست.
وجود مبارک آن حضرت نیز از مصادیق مضطرین است که با مشاهده ضعف و خوارى مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدس ترین مکان روى زمین دست به دعا برمى دارد و تقاضاى کشف سوء مى کند. امام صادق، علیه السلام، در ذیل این آیه مى فرماید:
نزلت فى القائم من آل محمد، علیهم السلام، هو والله المضطر اذا صلى فى المقام رکعتین و دعا الى الله، فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض. (11)
این آیه در مورد قیام کننده اى از آل محمد است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامى که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز مى خواند و با دست به سوى خدا دعا مى کند، پس خداوند به او جواب مى دهد و ناراحتى را برطرف مى کند و او را خلیفه در زمین قرار مى دهد.
و درروایت دیگرى از امام صادق، علیه السلام، نیز چنین آمده است:
و الله لکانى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر، ثم ینشد الله حقه... قال: هو والله المضطر فى کتاب الله فى قوله: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض. (12)
به خدا سوگند گویا من به سوى قائم مى نگرم در حالى که پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حق خود مى خواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب خدا در آیه «امن یجیب المضطر...» اوست.
آرى، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهایى که فقط بر زبان جارى است خارج شود و همه به مرحله اى برسند که واقعا منتظر قیام مهدى، علیه السلام، باشند و خود را براى آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعاى آنها به اجابت مى رسد.
اللهم اکشف عنا السوء، و عجل فى فرج مولانا صاحب الزمان، و سهل مخرجه، و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمین یا مجیب دعوة المضطرین.

پى نوشتها:

1. سوره انعام (6)، آیه 62.
2. الفیض الکاشانى، محسن بن مرتضى، نوادر الاخبار، ص 57، ح 1.
3. سوره یونس (10)، آیه 12.
4. همان، آیه 23 و 22.
5. سوره عنکبوت (29)، آیه 65.
6. سوره اعراف (7)، آیه 94.
7. سوره انعام (6)، آیه 42و43.
8. المتقى الهندى، علاء الدین على، کنز العمال، ج 14، ص 265، ح 38667.
9. همان، ص 275، ح 38708.
10. الصافى الگلپایگانى، لطف الله، منتخب الاثر، ص 223.
11. العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 94.
12. همان.

عبدالرسول

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387
مفاهیم و مؤلفه‏هاى انتظار
«مهدویت، تبلور یک الهام فطرى است که مردم، از دریچه ی آن ... روز موعود را مى‏بینند. مهدى (علیه السلام) تنها یک اندیشه نیست که ما، در انتظار ولادت او باشیم و یک پیش گویى نیست که به امید مصداق آن نشسته باشیم؛ بلکه مهدى یک واقعیت‏خارجى و آماده باش است که ما منتظر عملیات او هستیم.انتظار داراى مفاهیم و مؤلفه‏هاى زیادى است که در صحیفه علمى و عملى جهان تشیع، به روشنى مکتوب و مضبوط مى‏باشد؛ از جمله: نفى وضع موجود (فساد، ظلم، بى عدالتى و تباهى)؛ طرد و عدم پذیرش حکومت‏هاى سیاسى ظالم (نامشروع دانستن آنها)؛ اصلاح‏طلبى و امید به زندگى بهتر (فرج و گشایش)؛ تلاش و کوشش براى پیشرفت و ترقى؛ قیام، انقلاب و نهضت مداوم و فعال؛ تشکیل حکومت‏هاى مشروع و دینى؛ عدم انقیاد و سازش در برابر ظالم و مفسدان و... .
دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 8 1387

وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور

داستان آفرینش انسان و آغاز حیات او بر کرة خاک با یک عهد و پیمان شکل می‏گیرد. عهد و پیمانی که بر پذیرش پروردگاری خداوند متعال و نفی پرستش شیطان بسته شد و همة انسانها بر وفای به آن همداستان شدند:
ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست؟ و این‏که مرا بپرستید؛ این است راه راست!1
و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.2
این عهد و پیمان در طول تاریخ، بارها و بارها توسط پیامبران الهی و جانشینان آنها، به انسانها یادآوری شد تا آنان نسبت به عهدی که با خدای خود داشتند دچار فراموشی نشوند:
و در حقیقت، در میان هر امتی فرستاده‏ای برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت [= فریبگر] بپرهیزید.3
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این‏که به او وحی کردیم که: «خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید».4
از سوی دیگر برای این که مردم در وفا به پیمانی که بر عهده داشتند دچار مشکل نشوند و در تشخیص راهی که به اطاعت و بندگی خدا و مخالفت با شیطان می‏انجامد گرفتار سردرگمی نگردند، به آنان گوشزد شد که اطاعت خدا در اطاعت رسول اوست و هر کس بیشتر در طریق اطاعت رسول گام بردارد در اطاعت خدا از دیگران پیشی گرفته است:
هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده؛ و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‏ایم.5
... و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است.6
با پایان یافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و پیمانی که آدم خاکی با خدای خود داشت کاسته نشد، بلکه بسیار شدیدتر از دوران حیات پیامبر(ص) از او خواسته شد که به عهد و پیمان خود وفا کند؛ چرا که او در وفاداری به این پیمان مورد بازخواست قرار خواهد گرفت:
... و به پیمان [خود] وفا کنید؛ زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد.7
و این عهد، چنان‏که امام موسی کاظم(ع) در تفسیر آیه یادشده می‏فرماید، چیزی نبود جز پیروی از امیر مؤمنان علی(ع):
[مراد از] عهد [در این آیه] آن پیمانی است که پیامبر درباره دوستی ما و پیروی از امیر مؤمنان[ع] از مردم گرفت؛ این‏که با او مخالفت نورزند، از او پیشی نگیرند، با خاندانش نیکی کنند و آنها را آگاه کرد که درباره این پیمان بازخواست خواهند شد.8
یعنی این بار عهد آدمی با خدای خود در صورتی دیگر متجلی شد و اطاعت امیر مؤمنان و امامان پس از او همسنگ اطاعت خدا و رسول او گردید:
آگاه باشید، هر کس خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان و امامان پس از او پیروی کند، این همان پیمان گرفته شده از سوی خداوند است.9
و برای این‏که هیچ‏کس در شناسایی شخصی که پس از پیامبر(ص) می‏بایست با او عهد اطاعت بسته می‏شد به اشتباه نیفتد، در اجتماعی عظیم از مسلمانان نو شدن عهد آدمی به آگاهی همگان رسید و اعلام شد هر کس پیمان ولایت نبی خاتم(ص) را پذیرفته از این پس باید به پیمان ولایت امیر مؤمنان علی(ع) گردن نهد:
هر کس را من مولای اویم، پس این علی مولای اوست.10
ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که از آنها یاد کردم، اطاعت کند، بی‏تردید به رستگاری بزرگی نائل آمده است.11
و از همین رو بود که این روز را روز «عهد معهود» (عهد شناخته شده) نامیدند.
همانا امروز، روزی بس بزرگ است... امروز، روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان شناخته شده است.12
آری، انسانها مأمور شدند که پس از رحلت نبی خاتم(ص) با وصی او تجدید عهد کنند و دست در دست او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا(س)، آنها را آسان آسان و به راحتی و ملایمت به راه هدایت و رستگاری رهنمون شود:
به خدا سوگند، اگر پای در میان می‏نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر به عهدة او نهاد می‏گذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست می‏برد و حق هر یک را بدو می‏سپرد. چنان‏که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر می‏گشتند. اگر چنین می‏کردند درهای رحمت از زمین و آسمان به روی آنان می‏گشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند آنان را عذاب خواهد فرمود.13
اما چنان‏که فاطمه زهرا(س) نیز فرمودند: این‏چنین نشد و بدعهدی و عهدشکنی از همان نخستین روزهای عروج رسول خدا(ص) آغاز گردید و پیمانی که جماعت مسلمین در روز غدیر بر اطاعت ولی خدا بسته بودند به راحتی شکسته شد و جز جمع اندکی، همه امت اسلامی از اطراف امام و حجت عصر پراکنده شدند:
هنگامی که پیامبر (ص) رحلت فرمود همه مردم جز سه تن؛ سلمان، مقداد و ابوذر غفاری، به گذشته کفرآمیز خود برگشتند.14
از آن به بعد اگر چه در مقاطعی از دوران 250 ساله امامت شیعه، شاهد روی آوردن مردم به ائمه معصومین(ع) و مرجعیت علمی آنها هستیم، اما هیچ‏گاه عهدی که مردم در برابر امامان خود داشتند به تمامی پاس داشته نشد و این سخن امامان معصوم(ع) که فرموده بودند:
مردم تنها به سه چیز تکلیف شده‏اند: شناخت امامان، تسلیم شدن به ایشان در آنچه بر آنها وارد می‏شود و رجوع به آنها در آنچه که در آن اختلاف دارند.15
هیچگاه محقق نشد و سرانجام بدعهدیها و عهدشکنیهای امت اسلام منجر به مقتول و مسموم شدن یازده امام و غیبت آخرین امام شد و جامعة اسلامی از برکات حضور امام معصوم(ع) در میان خود محروم گشت. و این همان اتفاقی بود که پیش از این در کلام امام محمد باقر(ع) پیش‏بینی شده بود:
هنگامی که خداوند تبارک و تعالی، از آفریدگانش خشمگین شود، ما [اهل بیت] را از مجاورت با آنها دور می‏سازد.16
آری، غیبت امام از جامعه و به درازا کشیدن آن نتیجه بدعهدی و پیمان‏شکنی مردم نسبت به حجتهای الهی و جانشینان به حق رسول خدا(ص) است و تا زمانی که مردم چنان‏که باید و شاید به پیمانی که در برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند وفا نکنند و با همه وجود آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نگردند، ظهور محقق نخواهد شد؛ چنان که امام عصر(ع) فرمود:
اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می‏شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‏افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‏گشت، دیداری بر مبنای شناخت راستین و صداقتی از آنها نسبت به ما.17
با توجه به همین اهمیت وفا به عهد و پیمان و تأثیر آن در ظهور امام عصر(ع) بوده است که از ما خواسته‏اند هر بامداد عهد و پیمان اطاعتی را که نسبت به امام خود بر دوش داریم، به یاد آوریم و آن را تجدید کنیم:
بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانی‏ام، عهد، عقد و بیعتی را که نسبت به او (امام مهدی(ع)) بر گردن دارم، تجدید می‏کنم، که هرگز از آن برنگردم و بر آن پایدار بمانم.18
در پایان این مقال توجه شما را به روایتی بلند و پرمعنا از امام باقر(ع) جلب می‏کنیم. در این روایت امام باقر(ع) در پاسخ پرسش یکی از یاران خود که از زمان فرا رسیدن امر [ظهور] پرسیده، در قالب یک داستان یا حکایت تمثیلی با تقسیم زمانها به سه زمان گرگ، قوچ و ترازو بر این واقعیت تصریح کرده‏اند که مردم در یک مقطع زمانی که از آن به «زمان گرگ» تعبیر می‏کنند، یکسره از در پیمان‏شکنی با خاندان رسالت برآمدند و حتی در فکر وفا به پیمان خود نبودند، اما در مقطع زمانی دیگر که از آن با تعبیر «زمان قوچ» یاد می‏کنند، مردم اگر چه تصمیم دارند به پیمان خود وفا کنند، اما در عمل پیمان‏شکنی می‏کنند و از بازگرداندن حقوق اهل بیت(ع) سرباز می‏زنند، تا سرانجام در مقطعی از زمان که «زمان ترازو» نامیده می‏شود، مردم واقعاً تصمیم می‏گیرند به پیمان خود عمل کنند و حقوق غصب شده خاندان رسالت را به آنها برگردانند. و این زمان، زمانی است که می‏توان در آن امید تحقق ظهور داشت.
زراره نقل می‏کند که: حمران از امام باقر(ع) پرسید: قربانت گردم کاش به ما می‏فرمودید این امر (ظهور امام مهدی(ع)) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر شادمان شویم. آن حضرت فرمود: ای حمران تو دوستان و برادران و آشنایانی داری.19 در زمانهای قدیم مرد دانشمندی بود که پسری داشت و آن پسر علاقه‏ای به علم پدرش نشان نمی‏داد و در مورد دانش پدرش چیزی از او نمی‏پرسید. آن مرد دانشمند همسایه‏ای داشت که به نزد او می‏آمد، پرسشهایش را با او مطرح می‏کرد و مطالبی از او می‏آموخت. تا این‏که زمان مرگ مرد دانشمند نزدیک شد، پس او فرزندش را فرا خواند و گفت: »تو از آنچه در نزد من بود دوری می‏گزیدی علاقه‏ای به آن نشان نمی‏دادی و چیزی از من نمی‏پرسیدی، اما همسایه‏ای دارم که به نزد من می‏آمد و از من سؤالاتی می‏کرد و چیزهایی فرا می‏گرفت و به ذهن می‏سپرد. اگر به چیزی نیاز داشتی، نزد او برو« و همسایه‏اش را به او معرفی کرد. مرد دانشمند از دنیا رفت و پسر (همچنان) زنده بود تا این‏که پادشاه آن زمان خوابی دید و سراغ آن مرد دانشمند را گرفت. به او گفته شد: «آن مرد از دنیا رفته است». پادشاه گفت: «آیا فرزندی از او به‏جای مانده است؟» گفتند: «آری او یک پسر به‏جا گذاشته است».
پادشاه گفت: «او را نزد من بیاورید» و کسانی را به دنبال پسر فرستادند تا او را نزد پادشاه بیاورند. پسر [با خود] گفت: «به خدا قسم، نمی‏دانم چرا پادشاه مرا احضار کرده است. من هیچ دانشی ندارم و اگر پادشاه چیزی از من سؤال کند، بی‏شک رسوا خواهم شد» در این حال سفارش پدرش را (در هنگام مرگ) به خاطر آورد. پس نزد همسایه‏ای که از پدرش علم می‏آموخت رفت و به او گفت: «پادشاه کسانی را به دنبال من فرستاده و نمی‏دانم چرا احضارم کرده است. پدرم به من گفته بود اگر به چیزی نیاز داشتم، به شما مراجعه کنم». همسایه گفت: «اما من می‏دانم 20 به‏خاطر چه چیزی تو را احضار کرده است. اگر به تو بگویم تو باید هر چیزی را که خدا از این طریق نصیب تو گرداند، با من تقسیم کنی». پسر گفت: «می‏پذیرم» همسایه از او خواست سوگند یاد کند و به او اطمینان دهد که به عهدش وفا می‏کند. پسر هم سوگند یاد کرد. آن مرد گفت: «پادشاه می‏خواهد از تو در مورد خوابی که دیده پرسش کند و بداند که این زمان چه زمانی است. پس بگو این «زمان گرگ» است. پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه گفت: «آیا می‏دانی به چه دلیلی تو را احضار کرده‏ام؟» پسر گفت: مرا احضار کرده‏اید تا در مورد خوابی که دیده‏اید از من بپرسید و بدانید که اکنون چه زمانی است». پادشاه گفت: «درست گفتی. پس به من بگو این زمان چه زمانی است». پسر گفت: «این زمان «زمان گرگ» است». پادشاه دستور داد پاداشی به آن پسر بدهند، آن پسر جایزه را گرفت و به سوی خانه‏اش رفت. اما از این‏که به دوستش (مرد همسایه) وفا کند، خودداری کرد و [با خود] گفت: «شاید پیش از این‏که این مال را به او بدهم یا خودم بخورم از دنیا رفتم و شاید پس از این به آن مرد نیاز نداشته باشم و دیگر از اینگونه پرسشهایی که از من پرسیده شد، از من سؤال نشود». پس مدت زیادی [در وفا کردن به آن مرد] درنگ کرد.
مدتی بعد پادشاه خوابی دید و به‏دنبال پسر فرستاد. پسر از کرده خود پشیمان شد و [با خود] گفت: «به خدا سوگند، هیچ دانشی ندارم که با آن نزد پادشاه بروم و نمی‏دانم با دوستم (همسایه) چکار کنم چون به او نیرنگ زده و به او وفا نکرده‏ام» بعد گفت: «به هر حال به نزد او می‏روم، از او عذرخواهی می‏کنم و برای او سوگند یاد می‏کنم، شاید او [از خواب پادشاه] به من خبر دهد». پسر نزد مرد همسایه رفت و گفت: «کاری کرده‏ام که نمی‏باید می‏کردم و به آنچه که میان من و تو بوده وفا نکرده‏ام و آنچه داشتم از دستم رفته و به تو نیازمند شده‏ام. تو را به خدا قسم می‏دهم که مرا تنها نگذاری، من به تو اطمینان می‏دهم که هر چه به‏دست آوردم با تو تقسیم کنم. پادشاه به دنبال من فرستاده و نمی‏دانم از من چه می‏پرسد». آن مرد (همسایه) گفت: «پادشاه می‏خواهد از تو در مورد خوابی که دیده سؤال کند و بداند که این زمان چه زمانی است. پس تو به پادشاه بگو: این زمان، «زمان قوچ» است». آن پسر نزد پادشاه رفت، پادشاه وارد شد و گفت: «می‏دانی چرا به دنبال تو فرستاده‏ام؟» آن پسر گفت: «شما خوابی دیده‏اید و می‏خواهید بدانید که اکنون چه زمانی است». پادشاه خطاب به پسر گفت: «درست گفتی. پس به من بگو این زمان، چه زمانی است؟» پسر گفت: «این زمان، زمان قوچ است». پس از آن پادشاه دستور داد پاداشی به پسر بدهند. پسر آن پاداش را گرفت و به سمت خانه‏اش رفت و فکر می‏کرد که آیا به دوستش وفا کند یا نه، یکبار تصمیم می‏گرفت وفا کند و یکبار تصمیم می‏گرفت به عهدش وفا نکند پس از آن گفت: «شاید پس از این دیگر تا ابد به آن همسایه نیازی نداشته باشم» و در نهایت تصمیم گرفت که بی‏وفایی کند و به عهدش وفا نکند. پس مدتی دیگر در وفا به عهدش درنگ کرد.
مدتی بعد پادشاه خوابی دید و به دنبال پسر فرستاد، آن پسر به‏خاطر آنچه با دوستش کرده بود پشیمان شد و پس از دو بار بی‏وفایی گفت: «چه کنم که دانشی ندارم» سپس تصمیم گرفت که به نزد مرد همسایه برود. پسر نزد آن همسایه رفت و او را به خدای تبارک و تعالی سوگند داد و از او خواست که او را [در مورد خواسته پادشاه] آگاه سازد و به همسایه گفت این بار به او وفا می‏کند و به او اطمینان داد و گفت: «مرا به این حال وامگذار! بدون شک دیگر پیمان‏شکنی نمی‏کنم و به تو وفا می‏کنم» همسایه از او خواست تا به او اطمینان دهد، سپس گفت: «تو را خوانده تا از تو در مورد خوابی که دیده سؤال کند و بداند که این زمان چه زمانی است. وقتی که پادشاه از تو سؤال کرد، بگو این زمان، «زمان ترازو» است» آن پسر نزد پادشاه رفت و پادشاه وارد شد و گفت: «[می‏دانی] چرا تو را احضار کرده‏ام؟» پسر گفت: «شما خوابی دیده‏اید و می‏خواهید سؤال کنید که این زمان چه زمانی است» پادشاه گفت: «درست گفتی پس به من بگو اکنون چه زمانی است». پسر گفت: «این زمان، زمان ترازو است». پادشاه دستور داد هدیه‏ای به او بدهند، پسر هدیه را گرفت و آنرا نزد مرد همسایه برد و آنرا جلوی همسایه گذاشت و گفت: «آنچه که من به‏دست آورده‏ام برای تو آوردم پس تو آن را تقسیم کن».
آن همسایه دانشمند گفت: «زمان اول زمان گرگ بود و تو از گرگها بودی و زمان دوم زمان قوچ بود که قوچ تصمیم می‏گیرد و انجام نمی‏دهد و تو هم مثل قوچ تصمیم می‏گرفتی اما وفا نمی‏کردی و این زمان (سوم) زمان ترازو بود و تو در آن زمان وفادار بودی. پس بگیر آنچه که برای تو است چون من نیازی به آن ندارم» و آن دانشمند (همسایه) هدیه را به پسر برگرداند.21

پی‏نوشتها:

1 . ألم أعهد إلیکم یا بنی‏ادم أن لاتعبدوا الشیطان إنّه لکم عدوّ مبین و أن اعبدونی هذا صراط مستقیم. سوره یس (36)، آیه 61-60.
2 . و إذ أخذ ربّک من بنی‏ادم من ظهورهم ذرّیتهم و أشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامة إنّا کنّا عن هذا غافلین.
سوره اعراف (7)، آیه 172.
3 . و لقد بعثنا فی کلّ أمة رسولاً أن اعبدوا اللَّه واجتنبوا الطاغوت... .
سوره نمل (16)، آیه 36.
4 . و ما أرسلنا من قبلک من رسول إلّا نوحی إلیه أنّه لا إله إلّا أنا فاعبدون.
سوره انبیا (21)، آیه 25.
5 . من یطع الرسول فقد أطاع اللَّه و من تولّی فما أرسلناک علیهم حفیظاً.
سوره نساء (4)، آیه 80.
6 . ... و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا اللَّه إنّ اللَّه شدید العقاب.
سوره حشر (59)، آیه 7.
7 . ... و أوفوا بالعهد إنّ العهد کان مسئولاً. سوره اسراء (17)، آیه 3.
8 . العهد ما أخذ النبی علی‏الناس فی موّدتنا و طاعة أمیرالمؤمنین أن لایخالفوه ولایتقدّموه ولایقطعوا رحمه و أعلهم أنّهم مسئولون عنه.
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج24، ص187، ح1. سوره مریم (19)، آیه 87.
9 . ألا من دان اللَّه بولایة امیرالمؤمنین والأئمة من بعده فهوالعهد عنداللَّه.
به نقل از امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه «لایملکون الشفاعة إلّا من اتّخذ عند الرحمن عهداً.»؛ [آنان] اختیار شفاعت را ندارند، جز آن‏کس که از جانب [خدای] رحمان پیمانی گرفته است. (بحارالانوار، ج24، ص333، ح58.)
10. من کنت مولاه فهذا علی مولاه... . ابو منصور احمد بن علی بن ابی‏طالب طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص56-66.
11. معاشر الناس! من یطع اللَّه و رسوله و علّیاً والائمّة الذین ذکرهم فقد فاز فوزاً عظیما. همان.
12. إنّ هذا یوم عظیم الشأن... یوم کمال الدین و یوم العهد المعهود. بحارالانوار، ج37، ص164، ح40.
13. همان، ج43، ص158. همچنین ر.ک: سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(ع)، ص151.
14. إنّ النبی، صلّی اللَّه علیه و آله، لمّا قبض ارتدّ الناس علی أعقابهم کفّاراً إلّا ثلاثة: سلمان والمقداد و أبوذر الغفاری. بحارالانوار، ج28، ص259، ح42.
15. إنّما کلّف الناس ثلاثه: معرفة الأئمّة والتسلیم لهم فیما و رد علیهم والردّ إلیهم فیما اختلفوا فیه. حدیث از امام باقر(ع). محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص390، ح1.
16. إذا غضب اللَّه تبارک و تعالی علی خلقه، نحّانا عن جوارهم. همان، ص343، ح31.
17. لو أنّ أشیاعنا، و فقّهم اللَّه لطاعته، علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلّت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا. بحارالانوار، ج53، ص177.
18. أللّهم إنّی أجدّد له فی صبیحة یومی هذا و ماعشت من أیّام حیاتی عهداً و عقداً و بیعة له فی عنقی لا أحوال عنها ولا أزول أبداً. همان، ج102، ص111.
19. مرحوم علامه مجلسی در توضیح این سخن حضرت(ع) که «تو را دوستان و برادرانی است» می‏فرماید: «شاید هدف از آوردن این حکایت، این باشد که این زمان، زمانه وفای به عهد نیست و اگر زمان ظهور این امر را به تو بگویم، تو دوستان و آشنایانی داری و زمان ظهور را به آنها می‏گویی در نتیجه خبر میان مردم پراکنده می‏شود و باعث فساد می‏شود. و عهد و پیمان به پوشیده داشتن زمان ظهور هم فایده‏ای ندارد؛ اگر هنوز زمان ترازو نرسیده باشد، تو به عهد خود وفا نمی‏کنی.
یا معنای این سخن این است که تو آشنایانی داری، پس به آنها بنگر آیا آنها با تو در چیزی هم رأی هستند یا اینکه اصلاً به عهد تو وفا می‏کنند؛ پس چگونه امام زمان(ع) در اینگونه زمان ظهور می‏کند!
یا اینکه مقصود این است که تو می‏توانی آنرا استعلام کنی، پس برای کسب علم به حال آشنایان و برادرانت بنگر هر چه از آنها عزم و تصمیم قاطع بر فرمانبرداری و اطاعت و تسلیم کامل از امامشان دیدی، پس بدان آن زمان، زمان ظهور حضرت قائم - که خداوند ظهور و فرجش را نزدیک گرداند - است و قیام آن حضرت مشروط به این امر است و عموماً اهل هر زمانی بر یک حالت هستند همانگونه که از این داستان پیداست.»
(بحارالانوار، ج14، ص500).
20. علامه مجلسی در توضیح عبارت «اما من می‏دانم» می‏نویسد: «شاید علم آن مرد از اطلاع دادن آن عالم باشد و آن عالم هم علمش را از انبیاء گرفته باشد یعنی آنها براساس وحی آسمانی به او خبر داده‏اند که پادشاه به زودی آن خوابها را خواهد دید و این تعبیر آن خوابهاست. یا اینکه او از آن دانشمند نوعی دانش فرا گرفته که شخص با آن می‏تواند امثال آن امور را استنباط نماید. این احتمال هم وجود دارد که آن مرد پیامبری باشد که این امور را از طریق وحی فهمیده است. (همان)
21. الکافی، ج8، ص362، ح552؛ بحارالانوار، ج14، ص497 - 499.

ابراهیم شفیعی سروستانی - ماهنامه

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387

عهد گرگی، عهد قوچ

ده‌ها سال پیش از میلاد حضرت صاحب‌الزمان(ع)، برخی صحابی والامقام ائمه معصومین(ع)، با بی‌قراری از فصل ظهور و قیام قائم آل‌محمد(ع)، می‌پرسیدند و گاه آرزوی حضور در خیل یاران حضرتش را در دل پاس می داشتند.
این پرسش و تمنای زود هنگام، محصول اهتمام و تذکر مداوم حضرات معصومین(ع)، درباره موضوع «غیبت و ظهور» امام دوازدهم از سلاله پاک نبی‌گرامی اسلام بود چنان که، حضرت ختمی مرتبت در خطبه غدیر و پس از ایشان تمامی ائمه دین(ع)، به مناسبت‌های مختلف مسلمین را متوجه و متذکر دو امر مهم «غیبت و ظهور» می ساختند.
جمله اقوال و روایات رسیده در این باره، مملو از حکمت، زیبایی و شنیدنی‌اند، امّا، وقتی زراره، پرسشِ «حمران» از «زمان ظهور» و پاسخ امام پنجم، حضرت امام محمدباقر(ع)، به او را روایت می‌کند سئوال کننده و خواننده فهیم درمی‌یابد که امام ضمن بیان حکایتی تمثیلی نه تنها پرده از «شرایط لازم ظهور» برمی‌دارند بلکه تمامیت فلسفه و حکمت تاریخ نزد شیعیان اهل‌بیت(ع)، را بیان می‌کنند.
امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند:
«در زمان‌های قدیم مرد دانشمندی پسری داشت که علاقه‌ای به علم پدر نشان نمی‌داد، به عکسِ همسایه‌ای که نزد دانشمند بهره‌ها می برد. آن هنگام که مرگ دانشمند رسید، پسر را نصیحت کرد که هر گاه پس از من در امری درماندی به سراغ همسایه برو و از او کمک بخواه.
روزگاری چند گذشت. پادشاه را رؤیایی پیش آمد و به امید کشف تعبیر به سراغ پسر مرد دانشمند فرستاد. آن پسر که از پدر علمی نیاموخته بود، به امید یاری، به سراغ همسایه رفت. همسایه به شرط تقسیم تحفه و صله سلطان، تعبیر خواب را گفت و به پسر سفارش کرد تا در پاسخ سؤال پادشاه بگوید: «اینک زمان گرگ است».
پادشاه تعبیر خوابش را دریافت کرد و پسر صله و انعام را، اما از روی طمع جمله صله را نزد خود نگه داشت و عهد با همسایه را رها کرد.
با گذر روزگار، دیگر بار پادشاه را رؤیایی پیش‌آمد. به سراغ پسر مرد دانشمند فرستاد و مطالبه تعبیر کرد. پسر ناگزیر اما سرافکنده و خجلت زده دیگر بار به سراغ همسایه رفت و کمک خواست. همسایه دیگر بار به شرط حفظ عهد و تقسیم تحفه و صله پادشاه تعبیر خواب را گفت و به پسر سفارش کرد تا درجواب سؤال پادشاه بگوید:
«اینک زمان قوچ است».
در وقت بازگشت، پسر در میانه تردید و دودلی با خود جدال داشت. گاه بر آن می‌شد تا وفای به عهد کند و حق همسایه را بدهد و گاه پای پس می‌کشید. تا آن که بر خود فایق نیامد و جمله هدایای سلطانی را به خانه برد و به تنهایی بهره برد.
چندی بگذشت. برای سومین بار پادشاه را سؤالی پیش آمد. پسر را برای پاسخ طالب شدند. پسر نادم و پشیمان از نقص عهد پیشین و از روی اضطرار، درب همسایه را کوبید و کمک خواست اما، وعده کرد ضمن حفظ عهد و وفاداری، حق همسایه را بدهد. همسایه نیز پاسخ سؤال پادشاه را به پسر گفت و از او خواست تا به پادشاه بگوید: «اینک زمان میزان است».
پسر، جمله هدایای سلطانی را به در خانه همسایه برد و اختیار تقسیم را به او سپرد اما همسایه که اهل دانش بود گفت مرا به این هدایا نیازی نیست. زمان اول تو از گرگ‌ها بودی و زمان دوم چون قوچ در انجام تقسیم و ادای عهد در تردید اما، زمان سوم زمان میزان بود و تو وفادارانه بر عهد خود ماندی. جمله هدایا از آن تو1.
حضرت در پاسخ به سؤال حمران، به سه مقطع تاریخی، سه دوره اشاره دارند. سه مرحله که در هر یک حالی و عهدی بر جان مردم مستولی می‌شود.
اول، عهد گرگی؛ دوران خودکامگی، درنده‌خویی، ظلم، ستیزه‌جویی و احساس استغنای از اهل حکمت و عصمت، دوران‌ دوری.
این دوره، هزاران هزار مرد را در سیاه‌چال ظالم گرفتار و آوردگاه‌ها را از خون مردان مرد رنگین کرد. مجال تأسیس و تداوم دولت حق را برای قرن‌ها از بین برد، و در نقطه عطف‌های بسیاری، زخم‌هایی جان کاه بر جسم و جان فرزندان آدمی فرود آورد چنان که؛
در شبان‌گاهی تیره و سخت، مظلومانه کوثر درخشان آل محمد(ص)، را مدفون در خاک تیره و مکان مجهول ساخت.
در سحرگاهی نوای جانسوز «فزتُ و ربّ الکعبه» را تا به عرش بالا کشید و در ظهری داغ و سوزان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» را بی‌پاسخ گذاشت. تا آن‌ جا که گویی این عهد و عصر را پایانی نبود.
این همه نتیجه عهد آدمی با «خوی گرگی» بود. همه تباهی، سیاهی، ناکامی مردان و غلبه نامردمانی که فرزند خواندگان شیطان بودند و شبیه قبیله سیاهی.
گریزی نیست. تا داد عهدی داده نشود به سر نمی‌آید. سنتی است ثابت، حکمی ناگزیر و کیفری برای بدعهدی با مردان قبیله ایمان.
دوم، عهد قوچ؛ دوره تردید و دودلی، دورخیز و عقب گردهای لرزان و ترسان، چون فراز و فرود یک بیماری،گامی به جلو و گامی به عقب، وقتی میان شب و روز، نه شب و نه روز، عهدی مملو از جهش‌های ناقص و حرکت‌هایی بی‌تداوم، تولّایی بی‌تبرّا و تبرّایی بی تولّا، دستی که دور می‌سازد و پایی که به پیش‌ می‌کشد، میلی برای تجربه روز و دلی بسته شب.
چه بسیار مردان که در مسلخ تردید، به کام اهل ظلم غلتیدند و در قربانگاه بی‌همتی خود، شبیخون خصم بر اردوگاه را به تجربه نشستند.
دستی که شمشیر انتقام را از نیام برمی‌کشد اما، دیگر بار در غلافش پنهان می‌سازد، ناگزیر به این تجربه است. هر چه هست عهدی و دوره‌ای دیگرگون است در میان تردید در وفای به عهد یا گسست آن.
سوم، عهد میزان؛ دوره ترازو، رفتنی تمام، چرخشی تمام در میانه میدان، تجربه صبحی طلوع کننده، پرشی بلند تا آستانه مهر و اعلام «نه» بر فرزند خواندگان سیاهی و لبیک تمام به امام مبین. تولایی و تبرایی توأم و تمام. نیک‌بخت مردمانی برای دهش بزرگ و پذیرش تامّ ولایت.
نه عهد گرگ و نه خوی گرگی، هیچ کدام مستعدّ پذیرایی و پذیرش امام مبین نیستند، به همان سان که در عهد قوچ، و خویی چون خوی قوچ، زمینه این امر مقدس فراهم نمی‌شود. گویا این ضربات تازیانه و آتش تجربه بلا و دوری است که فرزند آدمی را متوجه و متذکر این معنی می‌کند که: «بی او رفتن محال است». این تجربه، فرمان ناگزیر و اراده آسمانی نبود. این خوی گرگی و ناسپاسی بود که آدمی را در ورطه هولناک افکند، ورنه به قول آن رسول گرامی اسلام(ص) اگر مردم بر محبت علی‌بن ابی‌طالب گرد می‌آمدند خداوند جهنم را نمی‌آفرید.2 به همان سان که حضرت مولانا صاحب‌الزمان(ع) فرمودند:
«اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، به عهدی که با ما داشتند، وفا می‌کردند فیض دیدار ما از آنان سلب نمی‌شد».
عهد میزان، عهد طلب و تمنای میزان و تسلیم بی‌چون و چرا و تردید آدمی در برابر «میزان حق» و «صراط مستقیم» است. چنان‌که فرمودند: «علیٌ میزان العمال».
ورنه بهره‌جستن و برخوردن از خانه اهل بیت(ع)، در هر عصر و عهدی جاری بوده چنان که امروز نیز هست.
مراجعه و برخوردن بسان آن فرزند ناخلف دانشمند، متضمن هیچ رهایی، و ظهور و دیداری نیست. بررسی فراز و نشیب‌های گذشته در صحنهحیات انسان، برخوردهای گوناگونی با میزان حق را نشان می‌دهد.
1. جماعتی چنان بر آبشخور زندگی غنودند و بی‌خیال از پرسش و پاسخ به دم غنیمت دانی مشغول شدند که گویا هیچ میزان و محکی برای سنجش، و هیچ چشمی برای مشاهده در میانه هستی نیست.
2. جماعتی با تجربه «خود میزانی»، انانیت و خودکامگی را امام خویش ساختند و بر سرخود و همگنان آن آوردند که دیده‌ایم و خوانده‌ایم.
3. جماعتی میزان و صراط حق را به مسخره گرفتند و بر طبل لامذهبی و شرک و ارتداد کوبیدند.
4. و جماعتی اندک، در هوای خلاصی از عهد گرگی و خوی قوچی و تردید، دست به آسمان برداشتند و در جان آرزوی تجربه میزان حق و عدالت را پاس داشتند.
جماعت آخر، خیل منتظرانند که خود را تسلیم میزان حق ساخته‌اند تا شاید عهد دوری به سر رسد و «دوران طلایی تسلیم» و «عدالت‌خواهی» برسد.
این «عهد جمعی» و تسلیم عمومی مؤمنان است که مجال حضور میزان حق در عرصه تاریخ را ممکن می‌سازد. این «آمادگی برای پذیرش حق» است که خوی گرگی را از انسان «غاصب» دور می‌سازد و او را مستعد شهود و تجربه حقیقت ناب می‌کند.
وا اسفا از خوی تردید و دو دلی قوچ، گاه برای گذار از جوی خودکامگی، و انانیت و فرعونیت چنان دورخیز می‌کند گویی که به یکباره بر سر همه ما سوی الله چهار تکبیر زده و خود را می‌رهاند. اما، در آخرین لحظه می‌ایستد، به خود باز می‌گردد، خودکامگی پیشه می‌کند و رأی خود و کام خود را کافی و کامل فرض می‌کند.
«انتظار و آمادگی»، عین تجربه «عهد و عصر میزان» است. عهد تسلیم همه چیز به آستان امام حق و میزان اعظم الهی؛ بی‌آن‌که هجمه بلا و سیل خصم لحظه‌ای تردید در تسلیم ایجاد کند. شاید حسب همین پیش‌نیاز است که ما را متذکر استمرار در انعقاد عهد در هر صبح‌گاه ساخته‌اند.
ظهور تمام قد عهد قلبی در «قول و فعل»، میوه «تسلیم محض» را به بار می‌آورد. این تسلیم محض آدمی است که میدان فراخ و مجال ظهور «ولایت» امام مبین را سبب می‌شود. اعمال ولایت به نحو تام و اتم، سبب انهدام ابنیه شرک و نفاق، و باعث اضمحلال و سقوط همه مظاهر طاغوت از عرصه وساحت حیات مادی و فرهنگی انسان می‌شود.
واسپسن عذیر، جفای اشباح الرجال و نامردی آنان که در صحنه فراخ غدیر حاضر و ناظر «عهد با ولی» بودند همه مجال را برای اعمال ولایت امام معصوم(ع)، از بین برد و بر خلق عالم طی ده‌ها قرن آن آمد که خوانده‌ایم و اینک نیز در پی آن در اقصا نقاط عالم شاهد و ناظریم اینک باید از خود پرسید بر کدامین عهد مؤمن و در کدامین خوی مسقریم؟ ما را تا «عهد میزان» چند منزل فاصله است؟
خدا بر آشکار و نهان جمله خلایق آگاه است.

پی‌نوشت:

1. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 8، ص 362؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 14، ص 497.
2. مجلسی، همان، ج 39، ص 248.

ماهنامه موعود شماره

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
 
    کوتاه و خواندنی    
خورشید فروزان
امروز وجود مقدس حضرت حجت - ارواحنا فداه - در میان انسان‏هاى روى زمین، منبع برکت، علم، درخشندگى، زیبایى و همه ی خیرات است. براى انسانى که داراى معرفت‏باشد، موهبتى از این برتر نیست که احساس کند، ولى خدا، امام بر حق، عبد صالح، بنده ی برگزیده در میان همه ی بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهى در زمین، با او و در کنار او است؛ او را مى‏بیند و با او مرتبط است. مهدى موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، مظهر رحمت و قدرت حق و مظهر عدل الهى است و کسانى که بتوانند با این کانون شعاع رحمت و تفضلات الهى، ارتباط روحى و معنوى برقرار کنند، در تقرب به خداوند، توفیق بیشترى مى‏یابند؛ زیرا نفس توسل و توجه و ارتباط قلبى با آن حضرت، موجب عروج و رشد روحى و معنوى انسان مى‏شود.
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387




بایدها و نبایدهای گفت و گو از فرهنگ مهدوی

اشاره
آشنایی با اهل‏بیت و مخصوصا امام عصر علیهم‏السلام حتی در کمترین سطح و پایه هم شور و شوق خاصی را در انسان به وجود می‏آورد تا آنجا که خرد می‏خواهد در هر مجلس و محفلی سخن از او به میان آورد و همگان را با سیره و سنت این خانواده آشنا کند .
این شور و شوق یکی از ویژگیهای انس با حضرت مهدی است و جز این هم نمی‏توان انتظار داشت چه، وقتی مهر و عشق کسی بر دل نشست نمی‏شود از او سخن نگفت و وقتی از او گفت‏وگو کردی می‏شوی یک مبلغ موعودی .
در این مقاله تلاش شده که ضمن بررسی مهم‏ترین بایسته‏های تبلیغی در حوزه مباحث مهدوی راهکارهایی نیز برای تعمیق و گسترش هر چه بیشتر این فعالیتها ارائه گردد:

1 . بایسته‏های عملی

در فرهنگ اسلامی کسی که نقش دعوت کننده (داعی) مردم را به عهده می‏گیرد، رسالت و مسئولیت‏ سنگینی دارد و لازم است ‏خود بیش از هر کس دیگر به آنچه مردم را به آن فرا می‏خواند پای‏بند باشد; زیرا سخن آنگاه بر دل می‏نشیند که از دل برآمده باشد و تنها سخنی از دل برمی‏آید که از مرحله ادای زبانی فراتر رفته و به عمق جان راه یافته باشد . روشن است که انسان تا چیزی را با همه وجود نپذیرد و در عمل بدان پای‏بند نباشد به عمق جانش راه نمی‏یابد .
با توجه به آنچه گفته شد کسی که می‏خواهد جامعه پیرامون خود را به سوی امام زمان (علیه السلام) فراخواند و آنها را دعوت به توجه و انس و التفات بیشتر نسبت‏به آن حضرت کند، قطعا باید خود بیش و پیش از دیگران با امام زمان (علیه السلام) رابطه معنوی برقرار کند و در زندگی فردی و اجتماعی خود یاد و نام آن حضرت را همواره درنظر داشته باشد .
افزون بر این، انس و ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) از جهت دیگری نیز برای مروجان و مبلغان فرهنگ مهدوی ضروری است و آن به دست آوردن پشتوانه لازم در فعالیت تبلیغی و ترویجی است . توضیح آنکه: به دلیل شرایط فرهنگی خاص حاکم بر برخی از محیطها فعالیت تبلیغی و ترویجی چندان ساده نیست و قطعا مسائل و مشکلاتی را به همراه خواهد داشت; از این رو اگر مروج و مبلغ این فرهنگ از ظرفیت و تحمل بالایی برخوردار نباشد چه بسا که پس از مدتی دچار یاس و دلسردی شود . در این شرایط تنها چیزی که می‏تواند ظرفیت و تحمل لازم را به فعالان در این حوزه ببخشد و پشتوانه لازم را برای آنها فراهم کند ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) است . در صورت وجود این ارتباط معنوی، ظرفیت و تحمل محدود ما در پیوند با ظرفیت و تحمل نامحدود آن امام وسعت و گسترش می‏یابد و به ما توان تحمل سختیها و مشکلات این راه را عطا می‏کند .
در اینجا ممکن است پرسیده شود: چگونه می‏توان با امام مهدی (علیه السلام) رابطه معنوی برقرار کرد؟ در پاسخ باید گفت: این کار بسیار ساده است . البته به شرط آن‏که از همان ابتدا به دنبال دست‏یافتن به جایگاههای بسیار بالایی چون تشرف خدمت آن حضرت نباشید، بلکه قدم به قدم و به تدریج این رابطه معنوی را گسترش داده و تعمیق بخشید .
نخستین قدمها برای ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) می‏تواند با انجام یک یا چند مورد از کارهای زیر آغاز شود: خواندن دعای عهد در هر صبحگاه; عرض سلام خدمت آن حضرت در آغاز و پایان هر روز; خواندن زیارت آل‏یاسین یا دعای ندبه در هر روز جمعه; دعا برای سلامتی آن حضرت در مواقعی چون قنوت نماز و تعقیب نمازهای روزانه; خواندن نماز امام زمان; توسل به آن حضرت در مواقع سختی و مشکلات و ...
همانطور که گفته شد لازم نیست همه این کارها را به یکباره و همزمان آغاز کنید، یکی دو مورد از کارهای یاد شده را انتخاب و سعی کنید به طور مرتب و مستمر آن را انجام دهید و به تدریج کارهای دیگر را نیز به برنامه خود اضافه کنید .
گفتنی است که شما می‏توانید با بهره‏برداری از کتاب راز و نیاز منتظران، که از سوی انتشارات موعود منتشر شده، بیش از پیش با دعاها، زیارتها، نمازها و صلوات و توسلات مرتبط با امام عصر (علیه السلام) آشنا شوید .
این نخستین قدم در راه ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) است و قطعا با مواظبت‏بر انجام کارهایی که از آنها یاد شد، رفته رفته روح انتظار در شما زنده‏تر شده، پیوند معنوی شما با امام مهدی (علیه السلام) مستحکم‏تر می‏شود و با آن حضرت انس و الفتی بیشتر پیدا می‏کنید . اما پس از این مرحله باید تلاش نمایید که حضور امام عصر (علیه السلام) را بیش از پیش در زندگی فردی و اجتماعی خود احساس کنید . احساس حضور امام به این است که شما آن حضرت را شاهد و ناظر بر رفتار، گفتار و پندار خود بدانید و هر آنچه را که خشنودی امام زمان (علیه السلام) در آن است انجام دهید و از هر آنچه که موجب ناخشنودی آن امام می‏شود دوری گزینید . این حداقل وظیفه‏ای است که ما در برابر حجت‏خدا داریم و آن حضرت نیز به صراحت انجام این وظیفه را به عهده همه ما گذاشته‏اند:
هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما می‏شود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودی ما می‏گردد، دوری گزیند; زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا می‏رسد و در آن زمان توبه و بازگشت‏برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمی‏بخشد . (1)
قطعا اگر این وظیفه را به درستی و به‏طور کامل انجام دهیم می‏توانیم امیدوار باشیم که، براساس وعده امام صادق (علیه السلام)، خداوند ما را به عنوان یکی از یاوران امام مهدی (علیه السلام) بپذیرد:
هر کس دوست می‏دارد از یاران [حضرت] قائم باشد، باید منتظر باشد و پرهیزکاری و اخلاق نیکو پیشه کند، در حالی که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم - که بر او درود باد - به‏پا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است . پس کوشش کنید و در انتظار بمانید . گوار باد بر شما [این اجر] ای گروه مشمول رحمت‏خداوند! (2)

2 . بایسته‏های نظری

براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، بر هر مسلمانی واجب است که امام زمان خود را بشناسد . این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که فرموده‏اند:
کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مانند کسی است که در عصر جاهلیت; [عصر گمراهی]، از دنیا رفته است . (3)
با توجه به این موضوع هر یک از ما وظیفه داریم که در حد توان، امام و حجت عصر خود; یعنی امام مهدی (علیه السلام) - که دوازدهمین امام از سلسله امامان شیعه و فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است - بشناسیم . قطعا به همان میزان که ما امام زمان (علیه السلام) را بشناسیم به همان میزان هم از تیرگی، تباهی و گمراهی عصر جاهلی دور و به روشنایی، سعادت و رستگاری نزدیک می‏شویم .
حال این پرسش مطرح می‏شود که امام مهدی (علیه السلام) را به چه روش و از طریق چه منابعی می‏توان شناخت .

دو دیدگاه در شناخت امام زمان (علیه السلام)

شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (علیه السلام) را از دیدگاههای مختلف می‏توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد که مهم‏ترین آنها ®دیدگاه اعتقادی (کلامی) - تاریخی‏¯ و ®دیدگاه فرهنگی - اجتماعی‏¯ است . پیش از آن‏که به بررسی هر یک از دیدگاهها بپردازیم، لازم است‏یادآوری کنیم که این دو دیدگاه، مکمل یکدیگرند و بدون شک نمی‏توان بدون شناخت درست اعتقادی - تاریخی از امام مهدی (علیه السلام) به شناخت فرهنگی - اجتماعی از آن حضرت دست‏یافت .
1 . دیدگاه اعتقادی - تاریخی
در این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانی امام مهدی (علیه السلام) مورد توجه قرار می‏گیرد: نخست این که آن حضرت، حجت‏خدا، تداوم بخش سلسله حجتهای الهی و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) است که در حال حاضر در غیبت‏به سر می‏برند ; دوم این‏که ایشان شخصیتی است تاریخی که در مقطع زمانی معینی از پدر و مادر مشخصی به دنیا آمده، حوادث متعددی را پشت‏سر گذاشته، با انسانهای مختلفی درارتباط بوده و منشا رویدادها و تحولات مختلفی در عصر غیبت صغری بوده‏اند .
براین اساس در بیشتر کتابهایی که با دیدگاه اعتقادی - تاریخی به بررسی شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (علیه السلام) پرداخته‏اند با سرفصلهای مشابهی روبرو می‏شویم که برخی از مهم‏ترین آنها به قرار زیر است:
1 . لزوم وجود حجت الهی در هر عصر
2 . اثبات ولادت
3 . دلایل امامت
4 . ویژگیهای شخصی
5 . فلسفه غیبت
6 . نواب خاص
7 . راز طول عمر
8 . معجزات
9 . توقیعات (پیامها)
10 . نشانه‏های ظهور آن حضرت و ...
قطعا پرداختن به همه کتابهایی که از قرنها پیش تاکنون با دیدگاه یادشده به رشته تحریر درآمده‏اند، در گنجایش این مقاله نیست، پس به ناچار به ذکر عناوین و نویسندگان برخی از مهم‏ترین این کتابها - که در واقع مصادر اصلی فرهنگ مهدوی شیعی به شمار می‏آیند - به ترتیب تاریخ اشاره می‏کنیم .
شایان ذکر است که برخی از این کتابها در زمره مجموعه کتابهای حدیثی یا تاریخی شیعه‏اند که بخشی را به بررسی ابعاد اعتقادی و تاریخی فرهنگ مهدوی اختصاص داده‏اند:
1 . الکافی، ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی (درگذشته به سال 328 یا 329 ق) ;
همانطور که می‏دانید کتاب الکافی جزء کتابهای چهارگانه (کتب اربعه) روایی شیعه است که در 8 جلد (عربی) به چاپ رسیده است .
این مجموعه 8 جلدی شامل سه بخش کلی اصول (جلد 1 و 2)، فروع (جلد 3 - 7) و روضه (جلد 8) می‏باشد که ®اصول کافی‏¯ دربردارنده روایات اعتقادی، ®فروع کافی‏¯ در بردارنده روایات فقهی و عبادی و ®روضه کافی‏¯ شامل، روایات اخلاقی است .
شایان ذکر است که جلد اول و دوم کتاب الکافی که مباحث اعتقادی را دربردارد، با عنوان اصول کافی در چهارجلد ترجمه شده و در دسترس همه علاقه‏مندان به معارف شیعی قرار گرفته است . (4)
بخش عمده‏ای از جلد اول (متن عربی) این کتاب (صص 554 - 168) با عنوان ®کتاب الحجه‏¯ به بیان دلایل وجود حجت‏خدا در عالم هستی، ویژگیهای امامان معصوم (علیهم السلام)، دلایل امامت هر یک از امامان شیعه و تاریخ زندگانی آنها اختصاص یافته است .
عزیزانی که علاقه‏مندند مباحث‏یادشده را از متن ترجمه شده جست‏وجو کنند می‏توانند به جلد اول این کتاب (صص 395 - 236) و جلد دوم آن مراجعه کنند .
2 . کمال الدین و تمام النعمة، ابی جعفرمحمد بن علی بن الحسین معروف به ®ابن بابویه‏¯ و ®شیخ صدوق‏¯ (در گذشته به سال 381 ق):
چنانکه مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب آورده است، امام مهدی (علیه السلام) در رؤیایی صادقه دستور تالیف کتاب یادشده را به ایشان داده‏اند .
کتاب کمال الدین و تمام النعمة که یکی از مصادر منحصر به فرد موضوع مهدویت‏به شمار می‏آید، مشتمل بر یک مقدمه و 58 باب است . در مقدمه به پاسخ برخی شبهات در مورد امام مهدی (علیه السلام) پرداخته شده و در ابواب کتاب موضوعات متنوعی مورد بررسی قرار گرفته است . برخی از موضوعاتی که در این ابواب بررسی شده به شرح زیر است: احوال کسانی که عمرهای طولانی داشته‏اند; دلایل نیاز مردم به امام; روایاتی که از پیامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) در مورد غیبت امام دوازدهم وارد شده است; میلاد امام مهدی (علیه السلام) ; کسانی که آن حضرت را دیده‏اند; توقیعاتی که از امام مهدی (علیه السلام) رسیده است و ...
این کتاب نیز ترجمه شده و برای همگان قابل استفاده است . (5)
3 . کتاب الغیبة، ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم بن جعفر، معروف به نعمانی (از علمای قرن چهارم هجری قمری) ;
این کتاب یاد شده مشتمل بر یک مقدمه و 26 باب است . نویسنده در مقدمه نسبتا طولانی این کتاب، به بیان دلایل و انگیزه تالیف کتاب پرداخته ودر ابواب مختلف آن موضوعاتی چون ضرورت شناخت امام (علیه السلام) ; غیبت امام زمان (علیه السلام) ; ویژگیها و خصائل حضرت صاحب (علیه السلام) ; علائم پیش از ظهور; وضع شیعه هنگام قیام قائم (علیه السلام) و ... را بررسی کرده است .
کتاب الغیبة نیز ترجمه شده و به همراه متن عربی در اختیار اهل پژوهش قرار گرفته است . (6)
4 . الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمدبن محمدبن نعمان معروف به ®شیخ مفید¯ (درگذشته به سال 413 ق) .
این کتاب مجموعه کاملی از تاریخ زندگانی و شرح احوال و اوصاف امامان شیعه است که در یک مقدمه و 40 باب سامان یافته است . باب 35 تا 40 این کتاب به امام مهدی (علیه السلام) اختصاص یافته و در آنها موضوعاتی چون تاریخ ولادت; ادله امامت; معجزات و نشانه‏های ظهور آن امام بررسی شده است .
متن اصلی این کتاب نیز چون چند کتابی که پیش از این از آنها یاد شد، به همراه ترجمه فارسی به چاپ رسیده است . (7)
شایان ذکر است که شیخ مفید (رحمه ا...) رساله‏های مستقلی نیز در باب غیبت امام عصر (علیه السلام) و پاسخ به سؤالات و شبهات مطرح در این زمینه دارند که از آن جمله است:
الرسالة فی‏الغیبة (8) (چهار رساله مستقل) و الفصول العشرة فی‏الغیبة (9) .
5 . کتاب الغیبة، ابی‏جعفر محمدبن الحسن الطوسی، معروف به ®شیخ طوسی‏¯ (درگذشته به سال 460 ق).
این کتاب که در مجموعه معارف مهدوی شیعه جایگاه خاص و قابل توجهی دارد، از دیرباز مورد توجه علما و اندیشمندان بوده و بسیاری از کسانی که در سده‏های اخیر به تالیف کتاب در این زمینه پرداخته‏اند، از آن بهره‏برداری کرده‏اند .
چنانکه شیخ طوسی (ره) در مقدمه کتاب آورده است، ایشان این کتاب را برای بررسی مباحث مختلف مرتبط با غیبت‏حضرت صاحب‏الزمان (علیه السلام)، دلیل آغاز غیبت و علت استمرار آن و همچنین پاسخ به شبهات و سؤالاتی که در این زمینه‏ها از سوی مخالفان مطرح می‏شده، به رشته تحریر درآورده‏اند .
این کتاب نیز چون برخی دیگر از کتابهایی که از آنها یاد شد، ابتدا به مسئله امامت امام عصر (علیه السلام) در زمان غیبت و دلایل موجود در این زمینه و همچنین اثبات تولد آن حضرت پرداخته و با ذکر برخی از توقیعاتی که از سوی آن حضرت صادر شده، معرفی برخی از کسانی که در دوران غیبت صغری توفیق وکالت و نمایندگی از سوی امام مهدی (علیه السلام) را داشته‏اند و همچنین بیان برخی نشانه‏های ظهور مباحث‏خود را به پایان برده است .
کتاب یاد شده نیز ترجمه شده و برای کسانی که توانایی استفاده از متن عربی را ندارند قابل استفاده است . (10)
6 . اعلام الوری باعلام الهدی (11) ، ابی علی‏الفضل‏بن الحسن الطبرسی معروف به ®امین‏الاسلام طبرسی‏¯ (548 - 468 ق). . این کتاب که در دو جلد به چاپ رسیده دربردارنده تاریخ زندگانی، دلایل و معجزات و فضائل و مناقب پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل‏بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است . در بخش پایانی کتاب یادشده مباحث مختلف مرتبط با امام دوازدهم شیعیان در ضمن پنج ‏باب به شرح زیر بررسی شده است:
باب اول: نام، کنیه، لقب، محل تولد، نام مادر امام دوازدهم و کسانی که آن حضرت را دیده‏اند; باب دوم: روایاتی که در زمینه امامت امام دوازدهم از پدران آن حضرت(علیه السلام) رسیده است; باب سوم: چگونگی استدلال به روایات برای اثبات امامت آن حضرت، دلایل و نشانه‏هایی که در دوران غیبت صغری از آن حضرت آشکار شده و دلالت‏بر امامت ایشان می‏کنند، برخی از توقیعات (نامه‏ها و پیامهایی) که از آن حضرت رسیده است، کسانی که آن حضرت را دیده‏اند و یا وکیل ایشان بوده‏اند; باب چهارم: نشانه‏های سال و روز قیام قائم (علیه السلام)، سیره آن حضرت در زمان ظهور و خصال ظاهری آن حضرت; باب پنجم: پاسخ به شبهات و پرسشهایی که مخالفان مطرح می‏کنند .
7 . بحارالانوار الجامعة‏لدرر اخبارالائمة الاطهار(علیهم السلام)، محمدباقر مجلسی معروف به ®علامه مجلسی‏¯ (1111 - 1037 ق). .
این مجموعه: 110 جلدی، یکی از بزرگ‏ترین مجموعه‏های روایی شیعه به شمار می‏آید و دربردارنده روایات بسیاری در زمینه‏های مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، تاریخی و ... است . سه جلد از این کتاب; یعنی جلدهای 51 تا 53 با عنوان ®تاریخ‏الحجة‏¯ به بررسی ابعاد مختلف زندگی امام عصر (علیه السلام)، از تولد تا غیبت و از غیبت تا ظهور اختصاص یافته و در آن بخش عمده‏ای از روایاتی که در هر یک از این زمینه‏ها از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده، جمع‏آوری گردیده است .
مجلدات یاد شده که دربردارنده مطالب جلد 13 از چاپهای قدیمی بحارالانوار است‏به دفعات ترجمه شده و برای همه علاقه‏مندان قابل استفاده است . (12)

پی‏نوشتها:

1 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏53، ص‏176، ح‏7 .
2 . محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص‏200، ح‏16 .
3 . محمدباقر مجلسی، همان، ج‏8، ص‏368 .
4 . مترجم این کتاب سیدجواد مصطفوی و ناشر آن دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) است .
5 . متن کامل کتاب کمال‏الدین و تمام‏النعمة توسط منصور پهلوان ترجمه و در سال 1380 از سوی سازمان چاپ و نشر دارالحدیث و در سال 1382 از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران در دو جلد به همراه متن عربی منتشر شده است .
6 . این کتاب توسط محمدجواد غفاری ترجمه و در سال 1376 از سوی نشر صدوق به همراه متن عربی منتشر شده است .
7 . این کتاب توسط سیدهاشم رسولی محلاتی و ترجمه از سوی انتشارات علمیه اسلامیه منتشر شده است .
8 . ر . ک: مصنفات الشیخ المفید، ج 7 .
9 . ر . ک: همان، ج 3 .
10 . این کتاب توسط شیخ محمد رازی ترجمه و با نام تحفه قدسی در علائم ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال 1350 از سوی انتشارات کتابفروشی اسلامیه منتشر شده است .
11 . ترجمه نام این کتاب این است: ®شناساندن پیشوایان هدایت‏به مردمان‏¯
12 . جلد 13 بحارالانوار به دفعات ترجمه و منتشر شده است، که معروف‏ترین آنها ترجمه آقای علی دوانی است که با نام مهدی موعود از سوی انتشارات دارالکتب الاسلامیه منتشر شده است .اخیرا هم این کتاب با ترجمه حسن بن محمد ولی ارومیه‏ای از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران منتشر شده است .

 

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387




ضرورت طرح مباحث مهدوی رایگان

یکی از مباحثی که همواره بین مردم اهمیت و جذابیت خاصی داشته، مسأله پایان جهان و آینده آن است، و از مسائلی که همواره ذهن نظریه پردازان و اندیش¬وران را به خود مشغول کرده، همین مسأله است.
برتراندراسل فیلسوف مشهور انگلیسی می گوید:« جهان در انتظار مصلحی است که آن را زیر یک پرچم و یک شعار در می آورد»
عقیده به منجی آخر الزمان افزون بر مکاتب الاهی ( اسلام- یهودیت و مسیحیت) در مکاتب و ادیان بشری نیز وجود داشته است و زردتشتیان در انتظار رجعت بهرام شاه،
مسیحیان در انتظار بازگشت پادشاه تئودور
هندوان معتقدند به بازگشت« فیشنو»
مجوسیان معتقد به زندگی دوباره « اوشیدر»
بودایی ها در انتظار بازگشت مجدد بودا
اسپانیایی¬ها منتظر پادشاهان« روزدیک» و مغول¬ها درانتظار بازگشت چنگیز خان هستند.
مصریان و چینی های پیشین نیز بر این باور بودند. 2
یهودیان هم معتقد به بازگشت دوران طلایی یهود و آمدن ماشیح هستند و مسیحیان چشم به آسمان دارند تا عیسی فرود آید.
در اسلام و بین تمام فرقه های آن اعتقاد به منجی آخرزمان یکی از باورهای بلامنازعه است. و همگی پایان دوران را عصر حکومت اسلامی به رهبری مهدی موعود(ع) می دانند.
« ابن خلدون که از مورخان برجسته اهل تسنن است. نظر خود را در مورد ظهور حضرت مهدی(ع) چنین بیان می کند: بدان که میان همگی مسلمانان در طول دوران¬های مختلف چنین مشهور است که به ناچار در آخرزمان مردی از اهل بیت: ظهور می کند که دین را تأیید، عدالت را اشکار ومسلمانان از او پیروی می کنند. او بر کشورهای مسلمان چیره می گردد، واو کسی است که مهدی نام دارد؛3
بنابراین، بحث حول اندیشه مهدی یکی از مباحث مهم به شمار می رود. هر چند گروهی این امر را به سبب ارتباطش به آینده غیر ضرور می دانند از آن جهت که آینده و اتفاقات آن از امور مبهم و مجمل است و بحث از امور مجمل و نامشخص را بی فایده می دانند، ما معتقدیم که بحث از مهدویت، به ویژه در این زمان آثار و فواید فراوانی دارد که این¬جا به تعدادی از آن¬ها اشاره می کنیم :
1. پاسخگویی به یک نیاز ذاتی
هدف از خلقت چیزی غیر از معرفت و عبودیت ذکر نشده است: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون ». 4 در حقیقت این دو یک چیز را نتیجه می دهند و آن این¬که هدف، رشد انسانی و کمال انسان است.
هویت ذاتی بشر کمال و سعادت انسانی است؛ بدین سبب از ابتدای تاریخ تا کنون بشر همواره به دنبال این هویت در برخورد با سوال از هویت گمشده خود است. بحث از مهدویت پاسخ مناسبی برای سوال مهم و همیشگی بشر است که آن کمال انسانی در این جهان خاکی، کی؟ کجا و چگونه ؟ متحقق خواهد شد؟
2. آرمان قیام و انقلاب مهدی(ع) فلسفه بزرگ اجتماعی- اسلامی است. این آرمان گذشته از این که الهام بخش آینده و راه گشا به سوی آینده است، آینه بسیار مناسبی برای شناخت آرمان¬های اسلامی است».5
3.طرح حکومتی شیعه و برنامه آینده شیعه و اسلام:
انسان در هستی و کل نظام جهانی مطرح است. مسأله این است که انسان هم استمرار دارد و هم در این استمرار ، اتصال و پیوند، پیوندی با جامعه و پیوندی با کل نظام و کل هستی، و در این دیدگاه وسیع و بینش مترقی است که طرح امامت شیعه جان می گیرد. در این بینش، حکومت، امامت است و حاکم امام و قانون قانون هماهنگ با کل این نظام و این می شود طرح حکومتی تشیع».6
بنابراین بحث از مهدویت و ابعاد آن در حقیقت طراحی و پی ریزی یک عصر و تمدنی مترقی است که از سوی اسلام به بحث گذاشته شده است.
استاد و متفکر شهیدعلامه مطهری (ره) در کتاب قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ می فرماید:« نوید برپایی حکومتی جهانی و اسلامی ارکان اسلامی عناصری دارد که برخی فلسفی و جهانی است و جزئی از جهان بینی اسلامی است، و برخی فرهنگی و تربیتی است. برخی سیاسی و برخی اقتصادی و برخی اجتماعی است و برخی هم انسانی یا انسانی طبیعی است.»7
4. امید سبز:
با طرح مباحث مربوط به امام عصر(ع) امید در دلهای مومنان قوت می گیرد. روح استقامت در برابر هجمه ها، صبر، مبارزه با ظلم¬ها و پلیدی ها ، روز به روز در دل توده¬ها قدرت می یابد. بحث از مهدویت می تواند درخت امید را در دل بشر خسته از ملالت¬ها بکارد. امیدی که ناشی از خیال پردازی نیست، بلکه با این مباحث روشن می¬شود که بسیار هم ریشه دار و قدرت مند است.
5. انتظار و حرکت
یکی از نتیجه هایی که بحث از مهدویت به دنبال خود می آورد، مفهوم انتظار است؛ انتظار برای چنین سرانجامی. باید توجه داشت« انتظار مفهوم اسلامی و ارزشی فرهنگی است که از آن رفتار فرهنگی معینّی سرچشمه می گیرد»؛ 8
البته منظور از انتظار هر انتظاری نیست؛ بلکه انتظار مثبت و سازنده ای است که باعث حرکت و جوشش جامعه برای سازندگی و زمینه سازی حکومت جهانی امام زمان7 می¬شود و بحث از مهدویت یکی از آثار حیاتی¬اش همین روشن شدن مفهوم انتظار و وظایف منتظران است.
6. امامت و مهدویت
« بحث از مهدویت تنها بحث از اموری نیست که مربوط به آینده بشریت باشد؛ بلکه بحث از امامت و مهدویت است».9
جنجالی ترین بحث در فرقه های اسلامی بعد از ارتحال رسول اکرم (ص) مسأله امامت و جانشینی بعد از حضرت بوده است.
بحث درباره مسائل مهدوی بحث از وجود امام در زمان¬های مختلف است. بحث از حجت خدا روی زمین است. در هر عصر و زمانی معتقدیم: « امامت ادامه رسالت و امام ، خلیفه و وصی رسول الله (ص) است و تمام ویژگی¬ها و شوون او را به غیر از دریافت وحی، دارا می باشد». 10
«امام واسطه فیضَ مبین وحی، حافظ دین، راهبر مردم و وسیله هدایت انسان ها است»؛11
پس این مباحث ما را به وظایف¬مان آشناتر می کندکه مهم¬ترین و نخستین وظیفه همان شناخت امام است که فرمود: مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة
».
7. پاسخگویی به سیل شبهات
در طول تاریخ اسلام همواره شبهات فراوانی به اسلام و به ویژه تشیع وارد شده است. یکی از مسائلی که سیل شبهات از داخل وخارج اسلام بی وقفه بر آن وارد شده مسأله امام مهدی(عج) و مباحث مربوط به آن است؛ پس پرداختن به بحث مهدوی می تواند پاسخگوی این شبهات باشد.

پی نوشت

1. المهدی المنتظر فی الفکر اسلامی- سید ثامر هاشم العمیدی، ترجمه محمد باقر محبوب القلوب،ص 16.
2. همان .
3. تاریخ ابن خلدون، ج1، فصل 52،ص 555.
4. قران مجید سوره ذاریات، آیه 56.
5. قیام وانقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، مطهری، ص 57.
6. میر مهر، پورسید آقایی ، ص 199.
7. همان .
8. انتظار پویا- آیت الله آصفی ، ص 21.
9. موعود شناسی ، علی اصغر رضوانی، ص 20.
10. میر مهر ، ص 203.
11. همان.

 

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
  کوتاه و خواندنی    
دعا براى تعجیل فرج
دعا براى تعجیل فرج، از چنان اهمیتى برخوردار است که امام صادقجج)علیه السلام( مى‏فرمایند: هر کس، بعد از نماز صبح و نماز ظهر، بگوید: «خداوندا! بر محمد )صلى الله علیه و آله وسلم( و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن!» ، نمیرد تا قائم را دریابد. دعا براى تعجیل فرج، دعاى همیشگى پیامبر اعظم )صلى الله علیه و آله وسلم( و ائمه ی اطهار( علیهم السلام) و ملائکه‏ى آسمان‏ها بوده و هست. به هر تقدیر، کسانى که خواستار دیدن عصاره‏ى خلقت‏اند، بهترین آفریده‏ى خدا را طالب حضورند، به دعا براى تعجیل فرج اش روى مى‏آورند؛چون، تأثیر دعا در نزدیک شدن فرج را باور کرده‏اند. در امت‏بنى اسراییل، دعا، سبب شد تا موسى (علیه السلام) صد و هفتاد سال زودتر از وقت تعیین شده، براى نجات بنى اسراییل مبعوث گردد. در حالى که در این امت، خود امام موعود (علیه السلام) هم اصرار بر ظهور دارند و در چیدن پایه‏هاى آن، مخفیانه، کوشا هستند.
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
کوتاه و خواندنی    
  مهدویت
ای حاضر در زمین و ای ناظر بر زمان ، اینک گناه ماست که غیبتت را طولانی کرده
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387


ضرورت وجود امام  (وجوب امام) از دیدگاه فریقین
وجود امام و خلیفة پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوای مسلمین، مورد قبول همة مذاهب اسلامی ـ اعم از شیعه و سنّی ـ است. این انگاره به قدری اهمیت دارد که وقتی به اهل سنّت دربارة ماجرای سقیفه اعتراض می‌شود که چرا عده‌ای از صحابه ـ از جمله خلیفة اول و دوم ـ هنوز بدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را غسل و کفن نکرده، به مسألة جانشینی پرداختند، می‌گویند: امامت و رهبری امت اسلامی، مهم‌تر از تجهیز وکفن و دفن پیامبر صلی الله علیه و آله است!
پس مسأله ضرورت وجود امام، نه تنها برای شیعه، بلکه حتی برای فرقه های مختلف اهل سنّت نیز جدّی و پراهمیت است و آنان نیز در اینکه امامت و خلافت، امری بایسته و ضروری است، تردید ندارند، منتها در کیفیت و وجوب آن، با شیعه اختلاف دارند که در طول بحث روشن خواهد شد. ابتدا دیدگاه‌های هر یک از فرقه‌های شیعه و سنّی به طور اختصار بیان می‌گردد.

الف. فرقه‌های کلامی شیعه:

1. امامیه اثنی عشری: ‌از نظر امامیه، امامت واجب است. مؤید این مطلب، کلام یکی از بزرگان امامیه، خواجه نصیرالدین طوسی، است که فرمود:
«الامامیة یقولون: نصب الامام لطف، لانّه یقرب من الطاعة و یبعد عن المعصیة و اللطف واجب علی الله تعالی».1 یعنی، امامیه می‌گوید: نصب امام، لطف است؛ زیرا مردم را به طاعت نزدیک می‌کند و از معصیت دور می‌سازد و لطف بر خداوند واجب است.
یادآوری:
فریقین معتقد به وجوب امامت هستند، ولی در اینکه این وجوب بر خدا است یا بر مردم اختلاف نظر دارند. قول به «وجوب بر خدا»، وجوب کلامی است که امامیه بدان معتقد است؛ ولی قول به «وجوب بر مردم»، وجوب فقهی است که فرقه‌های اهل سنّت بر آن دیدگاه هستند.
«مقصود از وجوب کلامی، این است که فعلی، مقتضای عدل یا حکمت یا جود یا رحمت یا دیگر صفات کمال الهی است و چون ترک چنین فعلی، مستلزم نقص در ساحت خداوند و در نتیجه، محال است؛ پس انجام دادن آن، واجب و ضرورت است. البته کسی،آن فعل را بر خداوند واجب نمی‌کند؛ بلکه او خود، به مقتضای صفات کمال و جمالش، آن را بر خود واجب می‌کند؛ چنان که فرموده است: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» و نیز فرموده است:«اِنَّ عَلَینا لَلْهُدی»2 و آیات دیگر.
امامیه، امامت را به مقتضای حکمت و لطف خداوند می‌داند و بر این اساس، آن را بر خداوند واجب می‌شمارد».3
2. اسماعیله: مشهور این است که اسماعیلیه نیز مانند امامیه معتقد به وجوب امامت است (حتی وجوب بر خدا) البته بین دیدگاه امامیه و اسماعیلیه در فلسفة امامت اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا آنان معقتدند: فلسفة آن، ‌تعلیم معرفت خداوند به بشر است.
مرحوم فاضل مقداد می‌گوید: «اسماعیلیه، امامت را بر خداوند واجب می‌دانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد».4
توضیح دیدگاه اسماعیلیه:
«اسماعیلیه عالم ممکنات را به دو عالم باطن (امر و غیب) و عالم ظاهر (خلق و شهادت) تقسیم کرده‌اند. عالم باطن یا امر، مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح است و نخستین موجود در این عالم «عقل اول» است و سپس عقول دیگر و نفوس قرار دادند. آنان، امام را مظهر عالم باطن یا عالم امر می‌دانند و رتبه‌اش بر نبیّ ـ که مظهر نفس است ـ برتر است. از این رو، معرفت به خداوند جز توسط امام، حاصل نمی‌شود. بنابراین نسبت وجود امام با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور مَجلیَْ و تجلّی است، یعنی وجود خداوند، در وجود امام، متجلّی می‌گردد».5
3. زیدیه: اینها اگر چه با امامیه در مصادیق و شرایط امام اختلاف نظر جدی دارند؛ وی معتقد به وجوب امام هستند (آن هم وجوب بر خدا). خواجه نصیرالدین طوسی آنان را از طرفداران وجوب نصب امام بر خدا می‌داند.6 البته گفته شده که عده کمی از آنان معقتد به «وجوب نصب امام بر خدا» نیستند.7 به هر حال در اصل وجوب و ضرورت امام، با سایر فرقه‌های شیعه هم عقیده هستند.
پس فرقه‌های شیعه، معتقد به وجوب امام و ضرورت آن در جامعه هستند؛ هر چند در فلسفه وجود امام اختلافاتی دارند.

ب. فرقه‌های کلامی اهل سنّت:

1. اشاعره: ‌اینان به وجوب امام معتقدند. این مطلب از بیشتر کتاب‌های آنها به دست می‌آید؛ ولی از آنجا که به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، وجوب امامت را از باب «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) می‌دانند. یکی از علمای بزرگ اشاعره، قاضی عضدالدین ایجی، در این زمینه می‌گوید: «نصب الامام عندنا واجب علینا سمعاً».8
بر این اساس آنان نیز معتقدند به نصب امام و ضرورت امام در جامعه‌اند؛ اما با دو تفاوت: 1 وجوب از باب «بر مردم» است؛ 2. وجوب به دلیل عقلی نیست؛ بلکه به دلیل نقلی است.
2. معتزله: اکثریت قاطع معتزله، قائل به وجوب امام هستند و تنها دو متکلم معتزلی ـ ابوبکر اصمّ و هشام بن عمرو فوطی ـ به وجوب امامت اعتقادی ندارند. در نزد اینان «وجوب بر مردم» است.
3. ما تریدیه:9 اینان معتقد به وجوب امام هستند وجوب امامت در نظر آنها، از قسم «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) است.
ما تریدیه با اشاعره در این جهت هم عقیده‌اند که وجوب امامت از دلایل نقلی فهمیده می‌شود.
4. وهابیان: این گروه نیز امامت و خلافت را واجب می‌دانند؛ ولی قائل به وجوب کفایی آن هستند. یکی از آنها در شرح کتاب لعمة الاعتقاد ابن قدامه مقدسی چنین می‌نویسد:
«الخلافة منصب کبیر و مسؤولیة عظیمة و هی تولّی تدبیر امور المسلمین بحیث یکون هو المسؤول الاوّل فی ذلک. و هی فرض کفایة، لأنّ امور الناس لاتقوم الّا بها»؛10 یعنی، خلافت منصبی بزرگ و مسؤولیتی عظیم است و آن عبارت است از عهده‌دار شدن تدبیر امور مسلمانان به گونه‌ای که وی (خلیفه و والی) مسؤول نخستین در این باره به شمار می‌رود. خلافت واجب کفایی است، زیرا امور مردم، بدون آن قوام نخواهد یافت.
پس فرقه‌های شیعه و سنی، به ضرورت وجوب یا وجوب امام معتقدند و در این مورد اتفاق نظر دارند. هرچند در برخی مسایل نظیر اینکه این وجوب کلامی(وجوب بر خدا) است یا وجوب فقهی (وجوب بر مردم) اختلاف نظر دارند.

پی نوشت ها:

1. تلخیص المحصل، ص407.
2. سوره اللیل (92)، آیه 12.
3. فصلنامه انتظار، شماره چهارم، ص60.
4. ارشاد الطالبین، ص227.
5. فصلنامه انتظار، ش چهار، ص62.
6. قواعد العقائد، ص110.
7. برخی از زیدیه، به وجود نصّ در امامت اعتقاد ندارند و عقیدة‌ آنان در این مسأله همانند عقیدة معتزله و اهل سنت است. طبعاً این گروه، امامت را «واجب بر مردم» می‌دانند، نه واجب بر خدا (انتظار، ش چهارم، ص63).
8. میرسید شریف گرگانی (جرجانی) شرح مواقف، ج 8، ص 345.
9. یکی از فرق کلامی اهل سنت ما تریدیه است، مؤسس این مکتب کلامی ابو منصور ما تریدی است. وی محمد بن محمد بن محمود ما تریدی سمرقندی منسوب به ماترید از روستاهای سمرقند است. او سال 333 در آسیای مرکزی (سمرقند ) از دنیا رفت.
10. لمعة الاعتقاد، شرح محمد بن صالح عثیمین، ص156، (به نقل از: فصلنامه انتظار)

انتظار 2 / پژوهشی عقلی دربارة حضرت مهدی علیه السلام

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387

ضرورت طرح مباحث مهدویت

قسمت دوم

 دو. بعد اجتماعی
بشر از روزی که روی زمین قرار گرفت، پیوسته در آروزی یک زندگی اجتماعی سعادت بخش بوده و به امید رسیدن چنین روزی قدم برداشته است. اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین‌ آرزو و امید در نهاد وی نقش نمی‌بست؛ همان‌طور که اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود و اگر آبی نبود، تشنگی نبود....
«مهدویت»؛ یعنی، امیدواری به آینده‌ای روشن، پیام رهایی بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، یقیناً برآورده خواهدکرد.
اعتقاد به وجود مصلح جهانی ـ یا «فوتوریسم»1 ـ همیشه ما را در عرصه‌های مختلف مبارزات اجتماعی حمایت خواهد کرد، زیرا اگر واقعاً معتقد به امام زمان«علیه السلام» باشیم، خواهیم دید که همواره یک پشتیبان نیرومندی ما را درکارهای اجتماعی، یاری می‌کند. بدون تردید نتیجه اعتقاد به امام زمان «علیه السلام» این نیست که ما از تمامی کوشش‌های اجتماعی دست برداریم و درگوشه‌ای نشسته و انجام همة کارها را به ظهور امام زمان«علیه السلام» حواله کنیم! اصولاً حضرت ولی عصر«علیه السلام» از چنین افراد عاطل و باطلی که صبح می‌کنند و به امور مسلمین اهتمام نمی‌ورزند، بیزار است.
و یک فرد مسلمان معتقد، همواره در کوشش و فعالیت است و برای خدا کار می‌کند و به زندگی (فردی و اجتماعی خود) خوشبین و امیدوار است و همیشه منتظر تعمیم عدالت و امنیت، بسط عدل و داد، آزادی و برادری و برابری و توسعه گزاره‌های دینی بر اساس توحید بوده و برای آنها تلاش می‌کند.2
شخص مسلمان، باور قطعی دارد که تنها نظام اجتماعی عادلانه ـ که به تمام خواست‌های مشروع بشری پاسخ داده و منصفانه‌ترین قوانین را برای انسان‌ها آماده کرده است ـ نظام حکومتی اسلام و قانون الهی قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولی عصر«علیه السلام» تحقق خواهد یافت و این، یعنی امید، نشاط و زندگی.
ماربین فیسلوف و مستشرق آلمانی در کتاب خود دربارة فوتوریسم شیعه می‌گوید:«از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه (می‌تواند) موجب امیدواری و رستگاری (باشد) همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار او است. چون معتقدات مذهبی از ملل شرق زمین تا دو قرن دیگر، کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید و می‌توان گفت که در این مدت و با این همه جمعیّت و اسباب طبیعی، شیعه پیشرفت محیّرالعقولی نموده و از حیث عده و نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد. و حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایه‌ای خواهد بود که ماورای قوای طبیعیه و عارضیه، شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد».3
بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدی موعود ـ ارواحنا فداه ـ امید را در دل‌ها زنده‌ می‌کند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمی‌شود؛ چون می‌داند یک پایان روشن حتمی وجود دارد.... و سعی می‌کند که خودش را به آن برساند.4 و از حرکت نمی‌ایستد و در برابر ناملایمات و سختی‌ها تن به شکست نمی‌دهد. این بزرگ‌ترین ره آرود اجتماعی برای بشر در پرتو اعتقاد به«مهدویت» است.
شناخت و اعتقاد به امام زمان«علیه السلام» مانع از همکاری شخص معتقد، با ستمگران و ظالمان می‌شود و در برابر حکومت‌‌های فاسد تا حد توان پایداری می‌کند؛ چون او منتظر امامی است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده؛ بلکه برای عدالت‌گستری قیام خواهد کرد.
همچنین آن که منتظر مصلح است، در اصلاح خود می‌کوشد تا برای جامعة ایمانی عنصری مفید، مؤثر و کار آمد باشد؛ بلکه برای اصلاح دیگران هم تلاش می‌کند. به این شکل اجتماع به سوی خوبی‌ها و ارزش‌ها پیش می‌رود. «اجتماع منتظر» جامعه‌ای هدف دار و ارزشی است و این از برکات شناخت عمیق نسبت به امام زمان است.

پی نوشت ها:

1. «Futurism » یعنی اعتقاد به دورة آخر الزمان و انتظار ظهور منجی و مصلح جهانی بزرگ. برای بیشتر ر.ک: سیدهادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 55.
2. سید هادی خسرو شاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 76.
3. سید هادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 77 به نقل از رولیسیون بزرگ یا سیاست الحسینیه، فصل 7، صص49 و 50 تحت عنوان : فلسفه مذهب شیعه.
4. مقام معظم رهبری، (رسالت 26 / 9 / 76 ).

انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387



 ضرورت طرح مباحث مهدویت

قسمت اول

پیش از پرداختن به هر کاری، اگر ضرورت و بایستگی آن معلوم باشد، انسان برای انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا می‌کند.وقتی سخن از مباحث «مهدویت» به میان می‌آید، ممکن است سؤال شود:‌ با وجود موضوعات بسیار و گوناگون که در جهان علم و دانش وجود دارد و نیازهای آدمی به دانش‌های مختلف و نیز محدودیت وقت و امکانات، چرا باید به مباحث مهدویت پرداخت؟آیا مباحث مهدویت، مسائلی کاربردی است که در زندگی روزمرّه تاثیر گذار باشد یا صرفاً بحث‌هایی است که دانستن آنها بهتر از ندانستنش است؟ آیا کسانی که از مهدویت چیزی نمی‌دانند یا بسیار کم اطلاع‌اند، در زندگی و حیات دنیوی خود به بن‌بست گرفتار آمده‌اند؟ بنابراین ضرورت طرح معارف مهدویّت باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
برای اثبات لزوم طرح این معارف، می‌توان از ابعاد مختلف به این بحث نگاه نمود و بایستگی آن را از ابعاد و زوایای گوناگون بررسی کرد.

یک. بعد اعتقادی

بی‌تردید «اعتقاد» بنیان اصلی زندگی انسان است و آنچه در میدان عمل محقق می‌شود، به ساختار اعتقادی مربوط است. اگر آدمی از اعتقادی صحیح و منطقی برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بی‌هدفی و سردرگمی نخواهد شد و از همه فرصت‌های عمر خود، برای ساختن شخصیت انسانی و الهی‌اش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویّت بخش باشد و در همه فراز و نشیب‌های زندگی، مسیر درست و هموار را برای آدمی بگشاید.
در فرهنگ دینی ـ قرآن و روایات شیعه و سنّی ـ بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونه‌ای که در ردیف اصول اعتقادی؛ یعنی، توحید، نبوت و معاد شمرده شده است.
در اینجا اهمیت شناخت امام از نظر اعتقادی، در انگاره‌های مختلف بررسی می‌شود.

1 – 1. شناخت امام راه معرفت خدا

نخستین و مهم‌ترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راهِ درست بندگی و اطاعت از او به روی انسان باز نخواهد شد.1 به همین جهت در قرآن و روایات، مطالب فراوانی درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است.
بعضی از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم نیز در روایات و دعاها و خطبه‌ها، به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفته‌اند.2
از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیای خدا و امامان معصوم«علیه السلام» است؛ چون اینان مظهر اسماء و صفات الهی و آینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین انسان‌های کاملی‌اند. که خداوند آنان را خلیفه و نمایندة خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.
وقتی از امام حسین«علیه السلام» درباره معرفت خدا و چگونگی آن سؤال شد؛ حضرت فرمود:«مَعْرفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامِهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»؛3 «مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانی نسبت به امام خویشتن است، آن امامی که اطاعت او بر آنان واجب است».
به عبارت روشن‌تر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او، می‌تواند در جاده صحیح زندگی گام بردارد و به سعادتی که خداوند برای او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناختِ کسی که از جانب او سمت راهنمایی و راهبری بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق(رحمة الله) در تبیین حدیث یاد شده می‌گوید: مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسی است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالی نگذاشته است. پس کسی که عبادت کند خدایی را که برای آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.4

1 – 2. شناخت امام، شراط اسلام واقعی

شیعه و سنّی به اتفاق از پیامبر اسلام نقل کرده‌اند:
«... وَ اَنَّ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلیَّةً» 5 «و هر آینه هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مگر جاهلیت مرده است.»
بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسی بی‌شناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بی‌بهره بوده است؛ هر چند مناسک و اعمال اسلامی را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگی خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرار گرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقی و عاقبت به خیری واقع شده است؛ و گرنه آن اعمال ره به جایی نبرده و کمالی برای او نخواهد آورد. امامت ستون اصلی خیمه اسلام است که اعمال اسلامی وابسته به آن است.

1 – 3. شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت

مسأله «ولایت امامان» چنان جایگاهی دارد که در روایات گوناگون، پذیرش همه اعمال منوط به آن شده است: امام صادق«علیه السلام» پیشوای ششم شیعیان در این باره می‌فرماید:
«لایقبلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلّا بِمَعْرِفَتنا»؛6 «خداوند از بندگان عملی را نمی‌پذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما».
براساس این روایات همه اعمال انسان، در ظرف معرفت و آگاهی او نسبت به امام زمان، ارزش می‌یابد.

1 – 4. بایستگی شناخت ولی نعمت

«امام» واسطه فیض الهی است و آنچه از نعمت‌ها به عالم وجود می‌رسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسان‌ها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمت‌های الهی بهره‌مند می‌شوند. امام هم در«تشریع» واسطه است و هم در جنبه تکوین:
«بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء»7 « به برکت او به خلق روزی می‌رسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پا برجاست».
در فرمایش از امام هادی«علیه السلام» است که وقتی می‌خواهید امامی را زیارت کنید اینگونه بگویید:
«...بکم فتحَ اللهُ وَ بِکُم یَخْتِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلی الارضِ اِلّا بِِاِذْنِهِ»؛8
«به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان می‌دهد و به وسیله شما باران را فرو می‌فرستد و به واسطه شما نگه می‌دارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او».
پیامبر«صلی‌ الله علیه و‌آله» می‌فرماید:«یا عَلیُ ! لَولا نحنُ ما خَلََقَ اللهُ آدمَ وَ لا حَواءَ وَ لاالجَنةَ وَ لاالنّارَ وَ لا السّماءَ وَ لا الارضَ»؛9 « ای علی! اگر ما نبودیم، خدا نه آدم و نه حوّا را می‌آفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را». آیا این خلاف ادب نیست که ما دربارة بسیاری از امور ـ که تأثیر چندانی در زندگی ما ندارد ـ آگاهی و اطلاع داشته باشیم؛ ولی از ولی نعمت خود بی خبر باشیم؟!

1 – 5. امامت، سفارش پیامبر اکرم«صلی‌ الله علیه و‌آله»

در روایتی از شیعه و سنی آمده است که رسول گرامی اسلام«صلی‌ الله علیه و‌آله» فرمودند:«اِنّی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمَسَکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضلوا بَعدی اَبَداً...»10
برابر این فرمایش مسلمین مأمور شده‌اند همانگونه که به قرآن متمسک می‌شوند، به خاندان پیامبر«صلی‌ الله علیه و‌آله» و ائمه هدی علیهم‌السّلام نیز تمسک جویند تا در مسیر هدایت قرار گیرند. و این ضامن سعادت ابدی آنان است. روشن است که تمسّک به قرآن، بدون فهمیدن محتوای آن معنا ندارد و نیز تمسک به امامان معصوم«علیه السلام» بدون معرفت و آگاهی به جایگاه رفیع و ویژگی‌‌های منحصر به فرد آنان ـ که الگوی بشریت‌اند ـ ممکن نیست. بنابراین از این جهت نیز معرفت و آگاهی به امام زمان (عج) لازم است.
کوتاه سخن اینکه شناخت امام و حجت الهی. چنان مهم است که در روایات فراوان بر‌ آن تأکید و به مسلمین سفارش شده است در این مسیر از خدای بزرگ استمداد کنند و پیوسته از او بخواهند که راه معرفت حجت‌های الهی بر آنان گشوده شود. از امام صادق«علیه السلام» نقل است که بهترین دعا برای دوران غیبت آخرین حجت الهی چنین است:
«اللهم عَرِّفْنی نَفْسَک فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفنی نفسَک لَمْ اَعْرِف نَبِیّک. اللهم عَرِّفنی رسولک فَانّکَ ان لم تُعَرفِّنی رسولک لَمْ اَعرف حُجَّتک اللهم عَرَّفنی حجتک فَاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی».11

پی نوشت ها:

1. ر.ک: شیخ کلینی، کافی، ج8، ص 247، ح 347.
2. برای بررسی اوصاف الهی در قرآن ر.ک : فهرست موضوعی«تفسیر نمونه» برای نگاه به روایات ر.ک: «میزان الحکمه» ذیل کلمه «الله».
3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، ح 1.
4. همان.
5. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9، و قریب به این مضمون. ر.ک: صحیح بخاری، ج5، ص 13؛ صحیح مسلم، ج6، ص 21 و 22 ؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص 155؛ مسند ابی داود، ص 259؛ حلیة الاولیاء ج 3، ص244؛ مستدرک حاکم، ج1، ص77؛ ینابیع المودة،‌ص117.
6. کافی، ج1، باب نوادر، ص143، ح 4.
7. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615، ح 3213.
9. علل الشرایع، ج 1، ص 5، ح 1؛ کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
10. ر.ک: کمال‌الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 279؛ عیون اخبار الرضا «علیه‌السلام»، ج 2، ص62، امالی طوسی، ص 161 و....
11. کافی، ج 1، ص 337، ح 5.

انتظار 1 / ضرورت

دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387


رویکرد مهدوی و رسانه های ما

تفکر ولایی مهدوی

شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی‏توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه‏ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان می‏کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظام‌های معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد می‏دهد تا در هیئت «فرهنگ» ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگی‌ها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می‏تواند برای انسانف مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می‏دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاری می‏دهد.

پایان تاریخ غربی

از این نکته نمی‏توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه‏ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می‏توان گفت که به صدا درآمدن زنگ «پایان تاریخ غربی» که با خود، ظهور، انکشاف و پرده‏برداری از بحران رهبری (بن‏بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سال‌های قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب‏الزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به «گسست عهد» با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می‏شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می‏سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان‏که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی‏عصر، ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل‏گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می‏شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه‏های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی‏شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ‌ـ جمله نظام معرفتی و هستی‏شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیش‏رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحران‌ها و معضلاتی که در ساحت‌های مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می‏شود؟ چرا همواره بر یک طبل می‏کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می‏کنیم؟

نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم

همان‏گونه که «رویکرد» و «عملکرد» در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأمل‏اند، «معرفت» و «رویکرد» نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم‏اند. عملکرد ضعیف و حضور کم‏جان و کم‏رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می‏شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن «ولیّ» و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستی‌ها می‏شود ـ حضوری کم‏اثر و بی‏خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کم‏اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه‏ای می‏ماند و در لابه‏لای اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین‏گیر می‏شود و با تلفیقی از شعارهای بی‏جان موجب افزایش لایه‏های غفلت از این امر حیاتی می‏شود. در همان حال که گمان می‏کنیم می‏دانیم و می‏شناسیم؛ نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم.

عنایت، پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان

مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او «حتّی أتاک الیقین» سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی‏گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی‏دارد و حقیقت هر امری را باز می‏نماید. از همین روست که همواره «مهدویت» در نسبت با «حجت و دلیل حق» فارق میان حق و باطل می‏شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله، حجةالله، سبیل‏الله، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب‏الامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخهای غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی‏الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.

تو خود حجاب خودی

گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می‏سازد؛ عالمی از نو بنا می‏کند و آدمی دیگر می‏پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند «فروتنی، بندگی و خدمتگزاری» را در دامان متعهد می‏نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می‏سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: «تو خود، حجاب خودی!».

روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود

در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به «معلمان اقوام» که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان‏که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می‏شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می‏سازد.
این معلمان در حقیقت «داعیان»اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه‏ها در هیئت داعیان ظاهر شده‏اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه‏ها گاه بی‏آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می‏شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با «روز»، با «وقت نفسانی»، با «واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق» نیست. و خدمتگزار هیچ‏کس جز تمنای نفسانی انسان بی‏ولی و بی‏عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می‏زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه‏ها را وامی‏دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان‏که رسانه‏ای «داعی إلی‏الله»ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیةالله‏الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به «اراده معطوف به حق» شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می‏کند؛ قصه می‏بافد؛ غفلت می‏آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می‏سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاری در میان ما) او را می‏فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می‏پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می‏افتد که امروزه بسیاری از رسانه‏های بزرگ در آن افتاده‏اند.
رسانه‏ها آینه زمان و زمانه‏ای هستند که در آن سیر می‏کنند. رسانه‏ها ظهور بیرونی انسان‏اند بگذریم...

رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض

رویکرد رسانه‏ها به مهدویت به هر گونه‏ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می‏سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می‏شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می‏پرورند؛ زیرا خود را تولید می‏کنند و منتشر می‏سازند.
کاری نمی‏توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی‏افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می‏بایست ظاهر باشد. «هم‏عهدی» در میان همه صفحات و سطور می‏بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می‏شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می‏پرورد.

صدای زنگ تاریخ جدید

مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی‏آید. همه چیز و همه‏کس را در خدمت خود می‏خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می‏یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی(ع) به گوش می‏رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می‏شنوی، و اگر از خود تهی شوی می‏توانی همنوا با او شوی. رسانه‏ای که نتواند هم‏نوا با این تاریخ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام «حجت حق» نشود، غفلت می‏آفریند و بحران می‏زاید.

اسماعیل شفیعی‏سروستانی - ماهنامه موعود شماره 54

  دفعات نمایش : 50        تاریخ:  1386.12.7
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
X