دسته
جك وSMS
ستاره ها
ايرانشناسي
مهدويت
خبر گزاري مهدي فخر در شهر ستان ها
كرمان شناسي
بهترين مطالب
آموزش گام به گام تنیس
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 284886
تعداد نوشته ها : 622
تعداد نظرات : 55
Rss
طراح قالب


رویکرد مهدوی و رسانه های ما

تفکر ولایی مهدوی

شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی‏توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه‏ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان می‏کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظام‌های معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد می‏دهد تا در هیئت «فرهنگ» ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگی‌ها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می‏تواند برای انسانف مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می‏دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاری می‏دهد.

پایان تاریخ غربی

از این نکته نمی‏توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه‏ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می‏توان گفت که به صدا درآمدن زنگ «پایان تاریخ غربی» که با خود، ظهور، انکشاف و پرده‏برداری از بحران رهبری (بن‏بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سال‌های قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب‏الزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به «گسست عهد» با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می‏شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می‏سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان‏که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی‏عصر، ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل‏گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می‏شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه‏های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی‏شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ‌ـ جمله نظام معرفتی و هستی‏شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیش‏رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحران‌ها و معضلاتی که در ساحت‌های مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می‏شود؟ چرا همواره بر یک طبل می‏کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می‏کنیم؟

نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم

همان‏گونه که «رویکرد» و «عملکرد» در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأمل‏اند، «معرفت» و «رویکرد» نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم‏اند. عملکرد ضعیف و حضور کم‏جان و کم‏رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می‏شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن «ولیّ» و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستی‌ها می‏شود ـ حضوری کم‏اثر و بی‏خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کم‏اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه‏ای می‏ماند و در لابه‏لای اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین‏گیر می‏شود و با تلفیقی از شعارهای بی‏جان موجب افزایش لایه‏های غفلت از این امر حیاتی می‏شود. در همان حال که گمان می‏کنیم می‏دانیم و می‏شناسیم؛ نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم.

عنایت، پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان

مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او «حتّی أتاک الیقین» سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی‏گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی‏دارد و حقیقت هر امری را باز می‏نماید. از همین روست که همواره «مهدویت» در نسبت با «حجت و دلیل حق» فارق میان حق و باطل می‏شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله، حجةالله، سبیل‏الله، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب‏الامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخهای غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی‏الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.

تو خود حجاب خودی

گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می‏سازد؛ عالمی از نو بنا می‏کند و آدمی دیگر می‏پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند «فروتنی، بندگی و خدمتگزاری» را در دامان متعهد می‏نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می‏سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: «تو خود، حجاب خودی!».

روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود

در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به «معلمان اقوام» که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان‏که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می‏شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می‏سازد.
این معلمان در حقیقت «داعیان»اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه‏ها در هیئت داعیان ظاهر شده‏اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه‏ها گاه بی‏آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می‏شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با «روز»، با «وقت نفسانی»، با «واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق» نیست. و خدمتگزار هیچ‏کس جز تمنای نفسانی انسان بی‏ولی و بی‏عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می‏زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه‏ها را وامی‏دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان‏که رسانه‏ای «داعی إلی‏الله»ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیةالله‏الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به «اراده معطوف به حق» شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می‏کند؛ قصه می‏بافد؛ غفلت می‏آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می‏سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاری در میان ما) او را می‏فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می‏پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می‏افتد که امروزه بسیاری از رسانه‏های بزرگ در آن افتاده‏اند.
رسانه‏ها آینه زمان و زمانه‏ای هستند که در آن سیر می‏کنند. رسانه‏ها ظهور بیرونی انسان‏اند بگذریم...

رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض

رویکرد رسانه‏ها به مهدویت به هر گونه‏ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می‏سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می‏شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می‏پرورند؛ زیرا خود را تولید می‏کنند و منتشر می‏سازند.
کاری نمی‏توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی‏افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می‏بایست ظاهر باشد. «هم‏عهدی» در میان همه صفحات و سطور می‏بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می‏شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می‏پرورد.

صدای زنگ تاریخ جدید

مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی‏آید. همه چیز و همه‏کس را در خدمت خود می‏خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می‏یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی(ع) به گوش می‏رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می‏شنوی، و اگر از خود تهی شوی می‏توانی همنوا با او شوی. رسانه‏ای که نتواند هم‏نوا با این تاریخ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام «حجت حق» نشود، غفلت می‏آفریند و بحران می‏زاید.

اسماعیل شفیعی‏سروستانی - ماهنامه موعود شماره 54

  دفعات نمایش : 50        تاریخ:  1386.12.7
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387


رویکرد مهدوی و رسانه های ما

تفکر ولایی مهدوی

شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی‏توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه‏ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان می‏کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظام‌های معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد می‏دهد تا در هیئت «فرهنگ» ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگی‌ها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می‏تواند برای انسانف مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می‏دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاری می‏دهد.

پایان تاریخ غربی

از این نکته نمی‏توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه‏ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می‏توان گفت که به صدا درآمدن زنگ «پایان تاریخ غربی» که با خود، ظهور، انکشاف و پرده‏برداری از بحران رهبری (بن‏بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سال‌های قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب‏الزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به «گسست عهد» با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می‏شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می‏سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان‏که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی‏عصر، ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل‏گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می‏شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه‏های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی‏شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ‌ـ جمله نظام معرفتی و هستی‏شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیش‏رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحران‌ها و معضلاتی که در ساحت‌های مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می‏شود؟ چرا همواره بر یک طبل می‏کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می‏کنیم؟

نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم

همان‏گونه که «رویکرد» و «عملکرد» در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأمل‏اند، «معرفت» و «رویکرد» نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم‏اند. عملکرد ضعیف و حضور کم‏جان و کم‏رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می‏شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن «ولیّ» و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستی‌ها می‏شود ـ حضوری کم‏اثر و بی‏خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کم‏اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه‏ای می‏ماند و در لابه‏لای اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین‏گیر می‏شود و با تلفیقی از شعارهای بی‏جان موجب افزایش لایه‏های غفلت از این امر حیاتی می‏شود. در همان حال که گمان می‏کنیم می‏دانیم و می‏شناسیم؛ نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم.

عنایت، پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان

مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او «حتّی أتاک الیقین» سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی‏گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی‏دارد و حقیقت هر امری را باز می‏نماید. از همین روست که همواره «مهدویت» در نسبت با «حجت و دلیل حق» فارق میان حق و باطل می‏شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله، حجةالله، سبیل‏الله، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب‏الامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخهای غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی‏الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.

تو خود حجاب خودی

گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می‏سازد؛ عالمی از نو بنا می‏کند و آدمی دیگر می‏پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند «فروتنی، بندگی و خدمتگزاری» را در دامان متعهد می‏نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می‏سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: «تو خود، حجاب خودی!».

روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود

در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به «معلمان اقوام» که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان‏که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می‏شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می‏سازد.
این معلمان در حقیقت «داعیان»اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه‏ها در هیئت داعیان ظاهر شده‏اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه‏ها گاه بی‏آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می‏شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با «روز»، با «وقت نفسانی»، با «واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق» نیست. و خدمتگزار هیچ‏کس جز تمنای نفسانی انسان بی‏ولی و بی‏عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می‏زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه‏ها را وامی‏دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان‏که رسانه‏ای «داعی إلی‏الله»ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیةالله‏الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به «اراده معطوف به حق» شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می‏کند؛ قصه می‏بافد؛ غفلت می‏آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می‏سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاری در میان ما) او را می‏فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می‏پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می‏افتد که امروزه بسیاری از رسانه‏های بزرگ در آن افتاده‏اند.
رسانه‏ها آینه زمان و زمانه‏ای هستند که در آن سیر می‏کنند. رسانه‏ها ظهور بیرونی انسان‏اند بگذریم...

رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض

رویکرد رسانه‏ها به مهدویت به هر گونه‏ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می‏سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می‏شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می‏پرورند؛ زیرا خود را تولید می‏کنند و منتشر می‏سازند.
کاری نمی‏توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی‏افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می‏بایست ظاهر باشد. «هم‏عهدی» در میان همه صفحات و سطور می‏بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می‏شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می‏پرورد.

صدای زنگ تاریخ جدید

مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی‏آید. همه چیز و همه‏کس را در خدمت خود می‏خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می‏یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی(ع) به گوش می‏رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می‏شنوی، و اگر از خود تهی شوی می‏توانی همنوا با او شوی. رسانه‏ای که نتواند هم‏نوا با این تاریخ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام «حجت حق» نشود، غفلت می‏آفریند و بحران می‏زاید.

اسماعیل شفیعی‏سروستانی - ماهنامه موعود شماره 54

  دفعات نمایش : 50        تاریخ:  1386.12.7
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387



ضرورت طرح مباحث مهدویت

قسمت چهارم

چهار. بعد تاریخی

«مهدویت» در راستای مسألة امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است؛ از این رو در مرحله‌ای حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظة حیات دنیوی بشر نیز باقی خواهد بود. بنابراین چگونگی «امامت» از امام علی«علیه السلام» تا ولی عصر«علیه السلام» و عکس العمل مسلمانان دربارة‌ امامت (به طور عام) و مهدویت (به طور خاص) و نیز حوادث تاریخی در این زمینه، می‌تواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.
مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنی مملو از بشارات پیامبر گرامی به آمدن حضرت مهدی(عج) بوده است.1
موعود باوری اسلامی یا «مهدویت» نقش مؤثری درایجاد جریانات دینی ـ سیاسی در تاریخ اسلام ایفا کرده است. پنج یا شش2 نهضت متکی به اندیشة «مهدویت» را ـ که به توفیقاتی در صحنة سیاسی و اجتماعی دست یافته‌اند ـ می‌توان از این میان بر شمرد. این چند جریان توانسته‌اند با اتکاء به گستردگی اعتقاد به آمدن «مهدی» به عنوان درهم کوبندة بساط ظالمان و ریاکاران حاکم، توده‌ها را همراه خود کنند و به مقاصد سیاسی خود دست یابند.
پیدایی و رشد این جریان‌ها ـ در طول تاریخ اسلام ـ صرف نظر از راستی یا کژی آنها – بیانگر اصالت و ریشه‌داری اندیشه مهدویت در نزد مسلمانان است.

پنج. بعد فرهنگی

در این قسمت وظیفه مسلمانان برای زمینه سازی و گسترش فرهنگ مهدویت و جلوگیری از انحراف،... بیان می‌شود و کار فرهنگی در عرصه مهدویت در چند محور ترسیم می‌گردد:

5 – 1. تعیین استراتژی انتظار

«استراتژی»؛ یعنی، «هنر توزیع و به کارگیری همه افراد و امکانات موجود برای نیل به هدفی کلان». این تعریف مسائل گوناگونی را در برمی‌گیرد؛ از ساده‌ترین مسائل امنیتی گرفته تا تحقّق یک امپراطوری و حکومت یکپارچه جهانی. در طراحی استراتژی کلان برای مهدویت، باید به سه نکته مهم توجه کرد:
1. نظر به «آینده» از جایگاهی مهم برخوردار است؛ زیرا مقصد همه را در نحوة بودن و زیستن در هیئت فردی و جمعی معلوم می‌سازد. بسیاری از نابه‌سامانی‌ها و آشفتگی‌های ملّتها، ناشی از گنگ و مبهم بودن همین موضوع است. وقتی آینده و مقصد نامعلوم باشد، بسیج و سازماندهی هیچ نیرویی امکان پذیر نیست.
2. تعیین« نقطه مطلوب و مفروض» در دوردست که اولین گام واقعی در تدوین استراتژی است.
3. هرگونه طرح و برنامه«منفعلانه» در تدوین استراتژی، ممنوع است. باید در تدوین «استراتژی انتظار» فعّال برخورد کرد؛ فعال بودن برنامه‌ها و طرح‌ها با مبانی اعتقادی ما در مهدویت سازگاری دارد و به هیچ وجه با طرح‌های منفعلانه و غیرفعال نمی‌سازد.
پس برای رسیدن به چنین استراتژی لازم است، سه اصل را همیشه مدّ نظر داشت:
الف. شناسایی وضع موجود انسان معاصر،
ب. ترسیم وضع مطلوب،
ج. ترسیم نحوة سیر از وضع موجود به وضع مطلوب (آینده نگری)3

5 – 2. آسیب شناسی و لزوم مقابله با آن

اعتقاد به «مهدویت» پیامد‌های مثبتی برای بشر دارد؛ زیرا ایمان به امام زمان«علیه السلام» مانع از تسلیم شدن است. ملت‌های با ایمان که حضور آن حضرت را در میان خود احساس می‌کنند، از حضورش امید و نشاط می‌گیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت می‌کنند.
حال کسانی که منافع‌شان به خطر می‌افتد چه می‌کنند؟ آیا ساکت می‌نشینند تا همه بافته‌های آنان به راحتی رشته شود؟ قطعاً چنین نخواهند کرد؛ بلکه با روش‌های مختلف، به مبارزه با افکار و اندیشه‌های موعودگرایی و مهدویت می‌پردازد.4
بنابراین با شناخت دشمن و آسیب‌شناسی به موقع، می‌توان دشمن را در اجرای طرح‌ها و برنامه‌هایش ناکام گذاشت. البته مهدویت از زوایا، و ابعاد دیگر نیز قابل بررسی است که به آنها پرداخته نشد.

جمع بندی

هریک از ابعاد «مهدویت» درعلوم مختلف مورد بحث قرار می‌گیرد: بعد اعتقادی آن در علم کلام، بعد سیاسی آن در علومی مانند فلسفه سیاست و جامعه شناختی و بعد تاریخی آن در مسائل تاریخ اسلام مورد بحث قرار می‌گیرد.
ابعاد سیاسی، اجتماعی و تاریخی مهدویت اختصاص به علمای اسلام ندارد و مبتنی بر داشتن باور اسلامی نیست؛ ولی بحث اعتقادی دربارة آن، مبتنی بر ایمان اسلامی، و مخصوص متکلمان اسلامی است. البته اگر کسی کلام اسلامی را از جنبه تاریخی مطالعه کند، در این صورت بحثی پیرامون دینی خواهد بود.5

پی نوشت ها:

1. ر.ک : سنن ابی داود، ج 4، ص 107، ح 4285؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1366، ح 4083 و...
2. مثل، فاطمیان، موحدان، مهدی سودانی،...
3. استراتژی انتظار، اسماعیل شفیعی سروستانی، ج 1 و 2.
4. فصلنامه انتظار، ش 5، ص276 - 271.
5. ربانی گلپایگانی، علی؛ عقاید استدلالی، ج 2، ص98.

انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.

  دفعات نمایش : 52        تاریخ:  1387.1.29
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387


رویکرد مهدوی و رسانه های ما

تفکر ولایی مهدوی

شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه‏هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه‏ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی‏توان غافل شد.
از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه‏ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان می‏کند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظام‌های معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد می‏دهد تا در هیئت «فرهنگ» ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگی‌ها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه می‏تواند برای انسانف مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه می‏دارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاری می‏دهد.

پایان تاریخ غربی

از این نکته نمی‏توان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژه‏ای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه می‏توان گفت که به صدا درآمدن زنگ «پایان تاریخ غربی» که با خود، ظهور، انکشاف و پرده‏برداری از بحران رهبری (بن‏بست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سال‌های قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحب‏الزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به «گسست عهد» با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق می‏شود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار می‏سازد.
انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنان‏که همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولی‏عصر، ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکل‏گیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی می‏شود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربه‏های بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بی‏شک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ‌ـ جمله نظام معرفتی و هستی‏شناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیش‏رونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحران‌ها و معضلاتی که در ساحت‌های مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده می‏شود؟ چرا همواره بر یک طبل می‏کوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه می‏کنیم؟

نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم

همان‏گونه که «رویکرد» و «عملکرد» در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأمل‏اند، «معرفت» و «رویکرد» نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هم‏اند. عملکرد ضعیف و حضور کم‏جان و کم‏رمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع می‏شود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن «ولیّ» و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستی‌ها می‏شود ـ حضوری کم‏اثر و بی‏خاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کم‏اثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامه‏ای می‏ماند و در لابه‏لای اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمین‏گیر می‏شود و با تلفیقی از شعارهای بی‏جان موجب افزایش لایه‏های غفلت از این امر حیاتی می‏شود. در همان حال که گمان می‏کنیم می‏دانیم و می‏شناسیم؛ نه می‏دانیم و نه می‏شناسیم.

عنایت، پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان

مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او «حتّی أتاک الیقین» سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمی‏گذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمی‏دارد و حقیقت هر امری را باز می‏نماید. از همین روست که همواره «مهدویت» در نسبت با «حجت و دلیل حق» فارق میان حق و باطل می‏شود.
بیان عباراتی چون: بقیةالله، حجةالله، سبیل‏الله، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحب‏الامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخهای غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولی‏الله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیش‏نیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.

تو خود حجاب خودی

گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون می‏سازد؛ عالمی از نو بنا می‏کند و آدمی دیگر می‏پرورد.
عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند «فروتنی، بندگی و خدمتگزاری» را در دامان متعهد می‏نهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام می‏سازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: «تو خود، حجاب خودی!».

روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود

در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به «معلمان اقوام» که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنان‏که غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال می‏شود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل می‏سازد.
این معلمان در حقیقت «داعیان»اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانه‏ها در هیئت داعیان ظاهر شده‏اند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانه‏ها گاه بی‏آنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره می‏شوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با «روز»، با «وقت نفسانی»، با «واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق» نیست. و خدمتگزار هیچ‏کس جز تمنای نفسانی انسان بی‏ولی و بی‏عهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن می‏زند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانه‏ها را وامی‏دارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنان‏که رسانه‏ای «داعی إلی‏الله»ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیةالله‏الأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به «اراده معطوف به حق» شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی می‏کند؛ قصه می‏بافد؛ غفلت می‏آفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه می‏سازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاری در میان ما) او را می‏فریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس می‏پندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی می‏افتد که امروزه بسیاری از رسانه‏های بزرگ در آن افتاده‏اند.
رسانه‏ها آینه زمان و زمانه‏ای هستند که در آن سیر می‏کنند. رسانه‏ها ظهور بیرونی انسان‏اند بگذریم...

رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض

رویکرد رسانه‏ها به مهدویت به هر گونه‏ای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار می‏سازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز می‏شوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود می‏پرورند؛ زیرا خود را تولید می‏کنند و منتشر می‏سازند.
کاری نمی‏توان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمی‏افتد.
هماهنگی میان همه اجزا می‏بایست ظاهر باشد. «هم‏عهدی» در میان همه صفحات و سطور می‏بایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی می‏شوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض می‏پرورد.

صدای زنگ تاریخ جدید

مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمی‏آید. همه چیز و همه‏کس را در خدمت خود می‏خواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن می‏یابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی(ع) به گوش می‏رسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را می‏شنوی، و اگر از خود تهی شوی می‏توانی همنوا با او شوی. رسانه‏ای که نتواند هم‏نوا با این تاریخ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام «حجت حق» نشود، غفلت می‏آفریند و بحران می‏زاید.

اسماعیل شفیعی‏سروستانی - ماهنامه موعود شماره 54

  دفعات نمایش : 50        تاریخ:  1386.12.7
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
 فرهنگ مهدوی

سینمای ما در حوزه فرهنگ مهدوی فقیر است

گفت‌وگو با محمد نوری‌زاد

اشاره: چهره محمد نوری‌زاد نویسنده و کارگردان برای جامعه ما کاملاً‌ شناخته شده است. مردم با سبک و سیاق آثار قلمی و تصویری او آشنا هستند. جدید ترین اثر تصویری او سریال «چهل سرباز» است؛ به همین بهانه گفت وگویی با وی ترتیب داده‌ایم که توجه خوانندگان عزیز را به مطالعه آن جلب می‌کنیم.
 

جناب نوری‌زاد به عنوان اولین سؤال بفرمایید هدف از ساخت سریال تاریخی «چهل سرباز» چیست؟

«چهل سرباز» فراخوان هویت گمشده ماست. من همواره از اینکه جوانان وبزرگان از گذشته خودشان بهره کافی نمی‌برند رنج می‌بردم؛ زیرا این امر باعث منفک شدن ما از گذشته می‌گردد و هرگز آینده را با بی‌اعتنایی به گذشته نمی‌توان ساخت. اگر می‌خواهیم به آخر‌الزمان فکر کنیم نباید از صدر اسلام غافل بود. پیوند صدر اسلام با آینده لازم و ملزوم هستند. من معتقدم در پروندة ایران زمین و در پیشگاه خداوند یک نگرشی و عنایتی است که این قوم را برای آینده و آخرالزمان برگزیده است. نمی‌خواهم از منظر قوم‌گرایی به ایران نگاه کنم، ولی وقتی می‌بینم پدران و مادران ایرانی در گذشته هیچ گاه بت‌پرست نبوده‌اند، یک شعف ذاتی به من دست می‌دهد. در کل اقوام و ملل در طول تاریخ تنها کشوری که مردمانش هیچ‌گاه بت‌پرست نبوده‌اند، ایرانیان هستند و این برای ما خیلی با حلاوت است. و ما را سر شوق می‌آورد، لذا فکر کردم چگونه می‌توانم این پیشینه پاک و شریف را با آینده پیوند داد. آمدم بخشی از درخشندگی‌های اساطیر را انتخاب کردم، و به بخش دیگری از باورهای خودمان در صدر اسلام پیوند زدم و از آنجا به آینده سفر کردم. چهل سرباز، پیوند این چنینی و دیرینه باور ما به آینده است. امیدوارم که توانسته باشم در این گزینش سخت و طوفانی این امانت را به جایگاه واقعی خود رسانده باشم.

«چهل سرباز» چه تفاوتی با فیلم قبلی شما یعنی «انتظار» دارد؟

بسیار متفاوت است در عین حال از یک منظر هیچ تفاوتی ندارد؛ از نظر ظاهری متفاوت است، زیرا فیلم انتظار در امروز می‌گذشت، شهر و روستای امروز بود، ولی چهل سرباز، از عصر رستم و اسفندیار آغاز می‌شود و به مالک اشتر و امام علی(ع)، پیامبر(ص)، خندق، خیبر و ... می‌رسد اما از جهاتی مشترکات فراوانی دارند. آنجا شهری بود و رجعت به روستا که مظهر پاکی است، اینجا هم ما رجعت به یک بخشی از تاریخ گذشتة خود داریم.
در چهل سرباز، گویی بشریت و ایرانیان در یک انتظار بزرگ به سر می‌برند، من باور ندارم که پهلوانان و بزرگان ایران زمین هفتاد سال عمر کردند تا صرفاً پاکی بیفشانند! بلکه آنها به شکل فطری و ذاتی به آینده درخشان می‌اندیشند پس هر انسان پاکی متوقف در حال نیست لذا به آینده‌ای خوب و پاک‌تر چشم دارد.

حال که صحبت به فیلم «انتظار» کشید اجازه بدهید سؤال کنم نوع برخورد مخاطبان با این فیلم چگونه بود؟

به دلیل اینکه فیلم انتظار در سطح عموم اکران نشد، لذا مخاطبان آنچنانی نداشت. انتظار را من برای جایی ساخته‌ام که میلی برای اکران آن وجود نداشت و متأسفانه در بایگانی ماند؛ بنابراین فرصت برای ظهور و حضور در میان مخاطبان پیدا نکرد. انتظار مخاطب ما با اینگونه مقوله‌ها می‌توانند ارتباط برقرار کنند. متأسفانه بینندگان تلویزیون به گونه‌ای تربیت شده‌اند که ذائقة آنان اینگونه فیلم‌ها را نمی‌پذیرد. فیلم سینمایی انتظار دارای چنین شرایطی نبود؛ شاید اگر امروز من می‌خواستم فیلم انتظار را بسازم تلاش می‌کردم از باریکه‌راه‌هایی که باعث علاقمندی مخاطب می‌شود، عبور کنم و این مفاهیم را در آن راستا به کار بگیریم.

اگر اجازه بدهید برگردیم به سؤالات دربارة سریال چهل سرباز. سؤال دیگر من این است که در روند ساخت چهل سرباز با چه مشکلاتی روبرو بودید؟

من از خدای خوب و مهربانم سپاسگزارم که این توفیق را به من داد ولی در پاسخ به سؤال شما باید بگویم از لحظه‌ای که کلید سریال چهل سرباز زده شد بسیاری از دوستان از اینکه چنین اثری قرار است توسط بنده ساخته شود برآشفته شدند و لذا موانعی در تداوم کار ایجاد می‌شد و سختی‌های فراوانی، به لحاظ روحی، بر من تحمیل شد ولی لطف خدا را در این کار فراوان دیدم؛ من روزهایی را در این کار گذراندم که دیگران تصمیم گرفته بودند به شدت و با سرعت تولید آن متوقف گردد؛ ولی من احساس می‌کنم اراده الهی تعلق گرفت این امر محقق شود.

از آنجا که شما یکی از صاحب‌نظران در عرصة سینمای مهدویت و معناگرا هستید نقاط ضعف سینمای ایران را در زمینه ساخت فیلم مهدویت در چه می‌بینید؟

سینمای مهدویت را می‌توان به دو نوع تعبیر کرد: یکی اینکه فیلم‌هایی هستند که از واژه‌هایی مانند: «امام زمان»، «مهدی»، «انتظار»، «عدالت» و... سرشار باشد و در آنها حرف از صاحب‌الزمان(ع) به میان آید؛ به نظر من اینها اگر چه ظاهری از فیلم مهدوی می‌تواند داشته باشند، اما باور من این است که هر اثری، چه در سینما و چه در سایر عرصه‌های هنر را که اصرار به گسترش عدالت، پاکی و درستی و آینده‌نگری با بهره‌گیری از گذشته و امروز داشته باشد، در قالب فیلم‌های مهدوی می‌توان قلمداد کرد و می‌توان برای آنها ارج و جایگاه قائل شد. تصور من بر این است که یک فیلم‌ساز هالیوودی هم می‌تواند با ساخت فیلم مناسب در این جایگاه قرار گیرد؛ این گونه نیست که در کشور ما که تعلقات این چنینی دارند فقط و فقط فیلم مهدوی ساخته و پرداخته می‌شود. من معتقدم فیلم‌ساز اروپایی که بر ناگواری‌های سرزمین خودش و اجتماعی پیرامون خود بر می‌شورد و عدالت و پاکی را آرزو می‌کند، اشاره به یک جایگاه پاک و آیندة امیدوار دارد، او هم در این راستا قرار می‌گیرد؛ پس حوزة مهدویت فقط و فقط در میان ما شیعیان مطرح نیست بلکه این یک امر فطری است، که انسان‌ها عدالت‌جو هستند و امید به آیندة خوب دارند.

با تشکر از توضیحاتی که ارائه کردید، سؤال دیگر را این گونه مطرح می‌کنم، با توجه به تجربیات جدیدی که در روند ساخت این سریال کسب کرده‌اید فکر می‌کنید چه مشکلاتی بر سر راه ساخت این چنین فیلم‌هایی قرار دارد؟

کشور ما برای سینما و تلویزیون سرمایه‌گذاری نمی‌کند. از طرفی انقلاب ما فرهنگی است و انصاف حکم می‌کند که فرهنگ محوری در بین تمامی حوزه‌ها صورت پذیرد؛ به عبارتی فرهنگ انقلاب را بگذاریم وسط و سایر حوزه‌ها از آن تغذیه کنند، ولی ظاهراً این گونه است که سرمایه‌های کشور در سایر حوزه‌ها هزینه می‌شود و آنچه در انتها می‌ماند به فرهنگ اختصاص می‌یابد. از این تتمة سرمایه، بخشی به سینما و تلویزیون اختصاص می‌یابد. شاید به همین دلیل باشد که این گونه آثار کم ساخته می‌شوند. دوستان هنرمند در این حوزه‌ها کمتر وارد شدند و به همین دلیل سینمای ما در این حوزه فقیر است، هم به لحاظ تکنیک و هم به لحاظ اینکه مخاطب خود را بر این باور بنشانیم که بتواند تماشاگر این گونه آثار باشد. باید یک ممارست همه جانبه در شوق برانگیزی داشته باشیم که هم سازندگان این گونه آثار و هم بینندگان اینگونه آثار بر سر سفره بنشانیم و بگوید می‌توان از این دست آثار تولید کرد و لذت برد و از زیبایی و غنای آن بهره‌مند شد. امید داریم که در آینده این اتفاق رخ دهد، اگر چه در گذشته کم بوده یا نبوده. ما یک سفره بسیار گسترده‌ای به نام شاهنامه داریم به همان نسبتی که بر سر سفره انتظار و مهدویت ننشسته‌ایم، در حوزة سینما و تلویزیون هم بر سر سفرة فردوسی و شاهنامه ننشستیم؛ این بی‌توجهی ما را از دو بال محروم کرده یکی درخشندگی نیاکان و دیگری از افق روشن آینده، که در چنین شرایطی، انتظار پرواز نباید داشت.

تا کنون فیلم‌های اندکی در حوزه مهدویت ساخته شده، به نظر شما کدام فیلم برترین است و به هدف نزدیک‌تر است؟

با آن تعریفی که بنده قبلاً از فیلم مهدویت ارائه کردم، خیلی از آثار را می‌توان در این جایگاه اسم برد فیلم «آژانس شیشه‌ای» یک فیلم مهدوی است، هر اثری که اصرار بر عدالت‌خواهی و عدالت‌جویی داشته باشد و آینده پاکی را آرزو کند، به نظر من فیلم مهدوی است، ولی اینکه حالا اسم‌هایی یا الفاظ و واژه‌هایی در صورت ظاهر یک فیلم می‌تواند در این جایگاه قرار گیرد، باید بگویم خیر این گونه نبوده است.
ما باید روح مهدویت را در متن جامعه و غوغای زندگی و تمدن جستجو کنیم. سینمای ایران در مجموع به غیر از خط زدن بعضی فیلم‌ها که مختص گیشه ساخته می‌شود، سینمای پاکی است و در عین حال پوک؛ یعنی پاکی پوک، یک پاکی جهت‌دار و منبعث از یک معرفت بزرگ نیست.
من آرزو می‌کنم این ضعف‌ها که عمدتاً ضعف نگرش و اندیشه است برطرف گردد و سینماگران قوی پا به عرصه ساخت آثار متفکرانه بگذارند. ما به لحاظ تکنولوژی سینمایی فقیر هستیم، علت آن نیز مشخص است ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با مردم مواجه هستیم و در میان آنان به سر می‌بریم؛ اگر اثری نتواند با مردم ارتباط برقرار کند خاک خواهد خورد.

به عنوان آخرین سؤال، لطفاً آخرین وضعیت اثر اخیرتان را توضیح دهید و بفرمایید که خوانندگان چه زمانی شاهد پخش آن خواهند بود؟

سریال مراحل تدوین، دوبله و موسیقی را طی می‌کند ولی پیش از آن اصرار داریم که دو بخش سینمایی از این سریال تهیه کنیم، یکی بخش اساطیر رستم و اسفندیار و دیگری مقطعی که در این اثر به زندگی حضرت امیر(ع) در صدر اسلام پرداخته‌ام. و بنا داریم این دو اثر را به جشنواره فیلم فجر ارائه کنم. از طرفی تمام سعی ما این است که در نیمه اول سال 85 آمادة پخش شود، لذا با سختی و سرعت تمام در حال تدوین آن هستیم. امیدوارم مردم در داخل و خارج کشور بتوانند با این اثر ارتباط خوبی برقرار کنند و خاطرة خوبی در ذهن مردم باقی بگذارد.

از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.

ماهنامه موعود شماره 60

  دفعات نمایش : 47        تاریخ:  1386.12.7
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387

فرهنگ مهدوی و رسانه ملی

 
در دو ـ سه دهه گذشته، موضوع منجی‌گرایی، موعود باوری و آخرالزمان‌شناسی به شدت مورد توجه رسانه‌های غربی به ویژه رسانه‌های دیداری و شنیداری قرار گرفته و در طول این سال‌ها ده‌ها فیلم سینمایی و ویدئویی با موضوعاتی چون نبرد آخرالزمان (آرمگدون)، رویدادهای آخرالزمان، ظهور مسیح به عنوان منجی موعود آخرالزمان و حوادث و رویدادهای پیش از این ظهور در قالب برنامه‌های نمایشی و مستند ساخته و پخش شده است، به گونه‌ای که شما در یک جستجوی ساده در اینترنت به اسامی ده‌ها فیلم با موضوعات یادشده برخورد می‌کنید.
البته در مورد چرایی رشد و گسترش این مباحث در رسانه‌های تصویری غربی، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است، اما بر اساس ادله و مستندات موجود می‌توان گفت که دلیل این رشد و گسترش، توسعه دامنه نفوذ فرهنگی، سیاسی جریان مسیحیت بنیادگرا، یا مسیحیت صهیونیستی در طول سال‌های اخیر است؛ چرا که این جریان آموزه‌های آخرالزمانی کتاب مقدس را دست‌مایه فعالیت‌های سیاسی ـ نظامی خود در جهان قرار داده و همه تلاش خود را متوجه تحقق پیش‌گویی‌های کتاب مقدس ساخته است و از همین رو از ابزار رسانه‌ها به بهترین شکل در جهت اهداف خود استفاده می‌کند.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که سیاست رسانه‌ای این جریان از یک سو، تبلیغ و ترویج آموزه‌های آخرالزمانی کتاب مقدس و از سوی دیگر، مقابله با آموزه‌های آخرالزمانی اسلام و بدنام کردن منجی موعود مسلمانان است.
در مورد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، باید گفت که متأسفانه این دو رسانه ملی با تأخیری 10ـ15 ساله به موضوع مهدویت پرداخته‌اند. البته از حدود سال‌های74ـ75 برنامه‌ای با عنوان «انتظار سبز» از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد و برخی شبکه‌های رادیویی؛ مانند رادیو جوان و رادیو معارف هم در سال‌های اخیر برنامه‌هایی در این زمینه داشته‌اند ولی در حوزه سیما، کار با تأخیر بیشتری آغاز شده است.
مهم‌ترین مجموعه‌ برنامه‌های مهدوی که در چند سال اخیر از شبکه‌های مختلف سیما پخش شده‌ ، به این شرح است: «به سوی ظهور»، «چهل وادی تماشا» که هر دو از از شبکه دو سیما پخش شده‌اند، برنامه «پهری دیگر» که در شبکه چهار تولید شده؛ برنامه «صبح امید» که از شبکه قرآن پخش شد، و برنامه «پایان دوران» تولید شبکه اول سیما.
اگر بخواهیم برنامه‌های مهدوی صدا و سیما را در یک نگاه اجمالی مورد ارزیابی قرار دهیم، به این نکات می‌توانیم اشاره کنیم:
1. این برنامه‌ها بیشتر در قالب برنامه‌های ترکیبی و میزگرد ساخته شده‌اند و در آنها نوآوری و ابتکار چه از نظر قالب و چه از نظر محتوا کمتر یافت می‌شود. در این میان شاید بتوان تنها از برنامه «پایان دوران» به عنوان برنامه‌ای که هم از نظر موضوع و هم از نظر ساختار نوآوری داشته است، یاد کرد. که البته این برنامه هم در پخش دچار مشکلات فراوانی شد و بالاخره بینندگان سیما نفهمیدند که این برنامه کی آغاز شد و کی پایان یافت.
2. بعد معرفتی موضوع مهدویت و انتظار در این برنامه‌ها کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و بیشتر به جنبه‌های عاطفی و احساسی این موضوع توجه می‌شود.
باید توجه داشت که صدا و سیما در زمینه موضوع مهدویت، باید جنبه‌های ذهنی ـ عقلی، قلبی ـ احساسی و عینی ـ رفتاری انسان‌ها را مورد توجه قرار دهد و تلاش کند که تمام این جنبه‌ها را با برنامه‌های خود متأثر کند.
3. در این برنامه‌ها به مخاطبان کودک و نوجوان کمتر ـ یا بهتر بگویم اصلاًـ توجه نشده و برنامه ویژه‌ای برای این گروه سنی مخاطبان ساخته نشده است.
4. رسانه ملی برای مناسبت‌های خاص مرتبط با حضرت صاحب‌الامر(ع) برنامه‌ریزی خاصی ندارند و شبکه‌های مختلف صدا و سیما در این ایام خود را بیشتر با برگزاری جُنگ‌های ـ به اصطلاح شاد ـ و با دعوت از خوانندگان و هنرمندان سینما و تلویزیون پر می‌کنند و کمتر به موضوع معرفت‌افزایی و ایجاد انس و ارتباط با امام زمان(ع) توجه می‌کنند! و اگر در این برنامه‌ها از کارشناسی هم دعوت شود، چنان سر و ته مطلب را به هم می‌پیچند که مخاطبان متوجه نمی‌شوند که بالاخره آن کارشناس محترم چه گفت.
5. در برنامه‌های مهدوی رسانه ملی، چه ویژه‌برنامه‌ها و چه مجموعه‌برنامه‌ها، تلاشی برای ارائه چهره‌ای جذاب، مطلوب و دوست‌داشتنی از قیام جهانی امام عصر(ع) صورت نمی‌گیرد. و مخاطبان این برنامه‌ها کمتر با ژرفای اتفاقی که قرار است با ظهور امام زمان(ع) در جهان رخ دهد، آشنا می‌شوند.
سخن آخر اینکه، صدا و سیما باید بسیار مواظب باشد که به آسیب‌هایی که جامعه ما در موضوع مهدویت به آنها دچار شده به ویژه موضوع عوام‌زدگی، سطحی‌نگری، شمارزدگی و... دچار نشود، و همواره برنامه‌های خود را بر اساس منابع متقن و مستدل و بر اساس پژوهش و تحقیق سامان دهد.

خلیل منتظر قائم - ماهنامه موعود - شماره 68

  دفعات نمایش : 42        تاریخ:  1387.2.11
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
   کوتاه و خواندنی    
  بقیة الله
واژه‏ى «بقیه‏» به معناى بازمانده و پاینده و آن‏چه که از چیزى باقى گذاشته شود، است . ترکیب «بقیة‏الله‏» در قرآن مجید و روایات خاندان عصمت و طهارت ( علیهم السلام) آمده است . از آن‏جایى که مهدى موعود (علیه السلام) آخرین پیشوا و بزرگ‏ترین رهبر انقلاب پس از قیام پیامبر اسلام ( صلى الله علیه و آله و سلم) است، یکى از روشن‏ترین مصادیق «بقیة‏الله‏» مى‏باشد و از همه به این لقب شایسته‏تر است . به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) وامامان ( علیهم السلام) است . بنابراین یکى از القاب حضرت مهدى (علیه السلام) بقیة‏الله است که خود آن حضرت هنگام آغاز ظهور، خود را با این لقب معرفى خواهد کرد . وتوصیه شده در عصر غیبت و ظهور، هنگام سلام به آن حضرت چنین گفته شود: «السلام علیک یا بقیة‏الله فى ارضه
دسته ها :
سه شنبه جهاردهم 8 1387
X